صفحه اصلي | اخبار | کتابخانه | آرشيو برنامه ها | معرفي برنامه ها | طرح پرسش | درباره ما | ارتباط با ما | Webmail |
تاريخ: 31 تير 1395 | تعداد بازديد: 1488 |
![]() ![]() ![]() ![]() |
حبل المتین - نقد و بررسی ریشه های انفجار و تخریب قبر پیامبر اسلام، انبیاء و اولیای الهی (4) حبل المتین
| ||
| ||
بسم الله الرحمن الرحيم تاريخ : 95/04/31 خلاصه آنچه در اين برنامه خواهيد ديد... استناد وهابي ها براي تخريب قبور، به روايت مأموريت اميرالمؤمنين! يکي از مواردي که وهابيت به آن استدلال ميکنند قضيه مأموريت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) براي تخريب قبور مدينه است. «عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي جَنَازَةٍ فَقَالَ: " أَيُّكُمْ يَنْطَلِقُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلا يَدَعُ بِهَا وَثَنًا إِلا كَسَرَهُ، وَلا قَبْرًا إِلا سَوَّاهُ، وَلا صُورَةً إِلا لَطَّخَهَا؟» اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) ميفرمايد: رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) در مدينه در تشييع جنازهاي شرکت کردند و فرمودند: کدام يک از شماها ميتواند به مدينه برود و در آنجا بتها را بشکند، قبرها را يکسان کند و عکس ها را پاک کند. مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ ج 1، ص 87، ح 657 در اين روايت «ولا قبرا إلا سواه» فرموده است؛ بلکه «ولا قبرا إلا خربته» يا «ولا قبرا إلا هدمته» نفرموده است؛ اين عبارت به معناي تخريب نيست بلکه فرموده است قبرها را مساوي کند. «تسوية القبر» به معناي صاف کردن است؛ زيرا در قديم قبرها به صورت کوهان شتر بود. به همين خاطر رسول گرامي اسلام فرمودند: قبرها از آثار جاهليت است، طبق اين روايت تمام افرادي که قبرها را بلند ميکنند؛ از جمله آقاياني که قبر «ابوحنيفه» را بلند کردند و تشکيلاتي براي آن درست کردند کافر شدهاند! اين روايتي است که آقايان آوردند و جالب است که آقاي «شعيب أرنؤوط» در پاورقي ميگويد: «إسناده ضعيف» توصيه اي به تماس گيرندگان با شبکه هاي شيطاني! نکتهاي را بايد براي عزيزاني که با شبکههاي شيطاني و اين اساتيد شياطين تماس ميگيرند بگويم و آن اين است: زماني که يک شيعه روايتي را از کتاب «بحارالانوار» يا ساير کتب ميآورد ميگويند: اين روايت را بررسي سندي کنيد که سند آن به چه صورت است! شما که حتي روايت متواتر را هم ضعيف خطاب ميکنيد؛ اصلاً الفباي رجال بلد نيستيد آنوقت ميخواهيد يک بچه شيعه و يک جوان عادي يا يک دانشجو براي تو روايات را بررسي سندي کند؟! کارشناسان شبکههاي وهابي زماني که از روايتي را از کتب اهل سنت ميخوانند نميتوانند آن را بررسي سندي کنند، آنوقت انتظار دارند يک بچه شيعه بتواند روايات را بررسي سندي کند! امام حسن عسکري (عليه السلام) فرمود: «فَذَلِک حَرَامٌ عَلَي شِيعَتِنَا أَنْ يصِيرُوا فِتْنَةً عَلَي ضُعَفَاءِ إِخْوَانِهِمْ وَ عَلَي الْمُبْطِلِين» شيعيان ما کار خلاف شرع انجام ميدهند و اين باعث ميشود يک دسته از جوانان شيعه که اطلاعات بالايي ندارند دچار فتنه شوند. با تمام اين صحبتها اگر عزيزان باز هم ميخواهند با شبکههاي شيطاني وهابي تماس بگيرند؛ به «سايت ولي عصر» مراجعه کنند زيرا ما تمام اين مباحث را در اين سايت بررسي کرديم و آنجا قرار داديم. دوستاني که تماس ميگيرند؛ تنها بپرسند: خدايي که ادعا ميکنيد ميتواند هزارتا همانند خود را خلق کند، اگر خلق کرد از ميان آنها کدام يک از آن خدايان قابل پرستش است؟! خداياني که خدا او را خلق کرده است، بنده خدا هستند يا خدا هستند؟! عقيده ديگر وهابيت اين است که خداوند عالم ميتواند به پيغمبرش يک اسلحه بدهد و پيغمبر او، خدا را بکشد! اگر پيغمبر با اسلحه خدا را کشت تکليف اين عالم چه خواهد شد؟! تکليف روزي بندگان چه خواهد شد؟! شما وهابيان اگر هزاران بار هم دهانتان را آب بکشيد بعد نام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را بياوريد به آن شخصيت بزرگوار جسارت کرديد! اشکالات وارده بر استناد به روايت مأموريت اميرالمؤمنين براي تخريب قبور! بنابراين آقاي «شعيب أرنؤوط» ضعف روايت را بيان کرده است. همچنين آقاي «ألباني» در کتاب «ارواء الغليل» جلد سوم صفحه 206 در همين جا بحث را مطرح ميکند و بر تمام رواياتي که در اينجا آمده اشکال ميکند و ميگويد: «ورجاله ثقات رجال الشيخين غير أبي المودع أو أبي محمد, فهو مجهول کما قال في " التقريب " وغيره» رجال آنان رجال شيخين است غير ابي المودع يا ابي محمد، که او مجهول است. إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني، الناشر: المکتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثانية - 1405، ج 3، ص 210، ح 759 و روايت مجهول هم ضعيف است. نکته سوم اين است که شما ميگوييد: پيغمبر اکرم دستور داد تمام قبرهايي که در مدينه وجود داشت را خراب کردند! در حالي که در کتاب «صحيح مسلم» روايتي وارد شده است مبني بر اينکه رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) به هنگام عبور از ميان مکه و مدينه يا در سفر آخرشان زماني که به قبر مادر بزرگوارشان ميرسند: «زَارَ النبي قَبْرَ أُمِّهِ فَبَکي وَأَبْکي من حَوْلَهُ» پيغمبر اکرم قبر مادر بزرگوارشان را زيارت کردند و گريه کردند و تمام افرادي که آنجا بودند گريه کردند. اگر چنانچه تمام قبرها تخريب شده بود، پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) از کجا قبر مادرشان را شناختند؟! ارزيابي بناي بر قبور انبياء و اولياي الهي، از ديدگاه قرآن! آيه اول: آيه 36 سوره مبارکه نور: آقاي «ثعلبي» نقل ميکند: پيغمبر اکرم زماني که اين آيه را تلاوت کردند مردي بلند شد و گفت: يا رسول الله! اين خانه کدام خانه است؟! پيغمبر اکرم فرمود: مراد خانه انبياء است! سپس ابوبکر بلند شد و گفت: يا رسول الله! خانه علي و زهرا هم جزء خانه انبياء است؟! حضرت در جواب فرمودند: بله از فاضلترين خانه انبياء است. الکشف والبيان؛ المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422 هـ - 2002 م، الطبعة: الأولي، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، ج 7، ص 107 همچنين در کتاب «در المنثور» اثر «جلال الدين سيوطي» با تحقيق دکتر «ترکي» همين روايت وارد شده است: همچنين آقاي «ألوسي» در کتاب «روح المعاني» همين روايت را آورده است: ببينيد مراد از رفعت چيست؟! خداوند عالم در سوره بقره آيه 127 ميفرمايد: (وَ إِذْ يرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّک أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم) در اين آيه شريفه (يرْفَعُ) به چه معناست؟! اين مطلب در حقيقت اشاره به حرم ساختن، ساخت بنا بر روي قبور ائمه (عليهم السلام) ضريح درست کردن و گنبد درست کردن است. همان کاري که حضرت ابراهيم انجام داده و خانه خدا را ساخته و برافراشته کرده است. «ابن جوزي» مي گويد: «والثاني أن تبني قاله مجاهد وقتادة» نظريه دوم اين است که ما بر روي قبر آنها ساختمان بسازيم، مجاهد و قتاده هم همين مطلب را گفتند. زاد المسير في علم التفسير، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، دار النشر: المکتب الإسلامي - بيروت - 1404، الطبعة: الثالثة، ج 6، ص 46، النور: (36) همچنين در کتاب «تفسير بحر المحيط» هم آقاي «ابو حيان أندلسي» همين روايت را آورده است: «وإذنه تعالي وأمره بأن (تُرْفَعَ) أي يعظم قدرها قاله الحسن والضحاک» خداوند متعال اذن داده است که تکريم و تعظيم شود و اين روايت را حسن بصري و ضحاک گفته است. «وقال ابن عباس ومجاهد: تبني وتعلي» ابن عباس و مجاهد گفته است: ساختمان بلند روي قبر آنها باشد و برافراشته شود و بالاتر از خانههاي عادي باشد. تفسير البحر المحيط، اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي، دار النشر: دار الکتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422 هـ -2001 م، الطبعة: الأولي، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، ج 6، ص 421، باب النور: (36) آيه دوم: آيه 23 سوره مبارکه کهف: (فَقالُوا ابْنُوا عَلَيهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِمْ مَسْجِداً إِذْ يتَنازَعُونَ بَينَهُمْ أَمْرَهُم) اگر چنانچه مسجد ساختن مصداق بارز کفر بوده و بدعت به حساب ميآمده خداوند عالم بايد در اين سوره مبارکه به آن اشاره ميکردند. خداوند متعال در اين آيه شريفه نه تنها اصحاب کهف را محکوم نميکند؛ بلکه ميفرمايد: ما او را به حق بر تو ميخوانيم! آقاي «زمخشري»در کتاب «الکشاف» ميگويد: «{ لَنَتَّخِذَنَّ } علي باب الکهف { مَّسْجِدًا } يصلي فيه المسلمون ويتبرکون بمکانهم» ما ميخواهيم بر روي قبر اصحاب کهف مسجدي بسازيم تا مسلمانان بيايند آنجا نماز بخوانند و به جايگاه اصحاب کهف تبرک بجويند. الکشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، تحقيق عبد الرزاق المهدي، الناشر دار إحياء التراث العربي، عدد الأجزاء 4، ج 2، ص 665 آقاي «طبري» در کتاب «تفسير طبري» جلد 15 مينويسد: «وقال المسلمون نحن أحق بهم هم منا نبني عليهم مسجدا نصلي فيه ونعبد الله فيه» مسلمانان گفتند: ما بر روي قبر اصحاب کهف مسجد ميسازيم و آنجا نماز ميخوانيم و خدا را عبادت ميکنيم. همچنين آقاي «ابن جوزي» متوفاي 597 در کتاب «زاد المسير» ميگويد: «فقال المسلمون نبني عليهم مسجدا لأنهم علي ديننا» مسلمانان گفتند: ما ميخواهيم بر روي قبر اصحاب کهف مسجد درست کنيم زيرا اينها بر دين ما بودند. روش صحابه در بناي قبور، پس از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) در کتاب «وفاء الوفا» اثر آقاي «سمهودي» از علماي بزرگ و يکي از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است؛ ايشان در جلد دوم صفحه 109 مينويسد: «وکان بيت عائشة رضي الله عنها أحد الأربعة المذکورة. لکن سيأتي من رواية ابن سعد أنه لم يکن عليه حائط زمن النبي صلّي الله عليه وسلّم، وأن أول من بني عليه جدارا عمر بن الخطاب» خانه عايشه در زمان پيغمبر اکرم نسبت به مسجد ديواري نداشته است و اولين کسي که ديوار براي آن گذاشت عمر بن خطاب بوده است يعني در جايي که قبر پيغمبر اکرم قرار دارد ديواري براي خانه عايشه درست کرده است که قبر نبي مکرم اسلام محفوظ باشد. اگر چنانچه بنا بر روي قبور حرام است و بايد قبرها با خاک يکسان شود، ديوار ساختن بر روي قبر پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) چه معنايي دارد؟! ديوار را خليفه دوم ساخته است! در کتاب «البداية و النهاية» بيان شده است. «فأدخل فيه الحجرة النبوية حجرة عائشة فدخل القبر في المسجد» حجره و قبر پيغمبر اکرم که خانه عايشه در آنجا بود هم داخل مسجد قرار گرفت. البداية والنهاية ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت؛ ج9، ص 75 روايت بعدي باز هم در کتاب «وفاء الوفاء» اثر آقاي «سمهودي» روايتي در رابطه با «فاطمه بنت اسد» وارد شده است که ميگويد: «فلما توفيت خرج رسول الله صلي الله عليه وسلم، فأمر بقبرها فحفر في موضع المسجد الذي يقال له اليوم قبر فاطمة» زماني که فاطمه بنت اسد از دنيا رفت پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) دستور داد قبري در مکاني که مسجد قرار داشت حفر کنند. تماس بينندگان برنامه: بيننده (آقاي مؤمن الطاق از خوزستان – شيعه): الان الحمدلله رب العالمين با شبهاتي که وهابيت مطرح ميکنند. با مناظراتي که الان در فضاي مجازي شيعه مخصوصاً سايت مذهبي «نداي شيعه» گذاشتند الحمدلله مطلب براي اهل سنت آشکار شده است. مناظره کنندگان سايت «نداي شيعه» بينندگان «شبکه جهاني ولايت» هستند که بحمدالله پيروز هستند. بزرگتر از مناظره کنندگان شبکههاي وهابي کارشناسان اين شبکههاست که چند شب پيش يکي از آنها به نام «کمال شرف» از شبکه وهابي «الرحمة» با يکي از مناظرين شيعه در موضوع امامت مناظره کرد و در مناظره شکست فجيعي خورد. اين شخص که بزرگ کارشناسان وهابي بود هيچ کاري نکرد و فرار کرد و بعد از مناظره فوراً اکانت خود را حذف کرد تا کسي به جهت شکستي که خورده بود به او تسليت نگويند. دست حضرت استاد را ميبوسم و از ايشان تشکر ميکنم که چنين شاگردان خوبي در فضاي مجازي و در دنياي واقعي تربيت کردند بيننده (آقاي نوربخش از سيرجان – شيعه): ميخواستم ببينم در سخنراني که بعضي از آقايان انجام ميدهند آيا پروسه يا حساب و کتابي وجود دارد که مشرکين وهابي از آنان سوءاستفاده نکنند؟! دوتا از آقايان روحاني هستند که يکي از آنان لهجه اصفهاني دارد و ديگري در شبکه «امام حسين» است و به نظر من اگر اين دو روحاني نبودند؛ اصلاً شبکههاي وهابي تعطيل ميشدند. بيننده (خانم رباب از آمريکا – شيعه): سلام عرض ميکنم خدمت گويندگان و شنوندگان؛ من وثيقه گذاشتم يک ماه زنگ نزنم امشب زنگ بزنم و تلفن من را وصل کنند چون اين هفته زياد زنگ زدم. سلام عرض ميکنم به جناب آقاي دکتر حسيني قزويني عزيز؛ جناب آقاي دکتر من هميشه ميگويم: روز قيامت ما خطاب به وهابيت ميگوييم چقدر آقاي قزويني براي شما حرف زد و شما نفهميديد و گوش نکرديد! ارزيابي صحت و سقم نظرات «ابن غضائري» در رجال: در رابطه با نظرات «ابن غضائري» ما در کتاب «المدخل الي علم الرجال و الدراية» مفصل بحث کرديم که ما همان نظر مرحوم آيت الله «خوئي» را قبول داريم که انتساب اين کتاب به «ابن غضائري» مشخص نيست و ثابت نشده اين کتاب متعلق به «ابن غضائري» باشد. آنچه از آقاي «ابن غضائري» سند قطعي داريم اين است که فرزندان «ابن غضائري» بعد از فوت پدرشان تمام آثار علمي او را از بين بردند.
تفصيل مطالب اين برنامه: مجري: بسم الله الرحمن الرحيم من شيفته روي علي بوده و هستم من مرغ سر کوي علي بوده و هستم چون هست علي دست خداوند توانا من ريزهخور خوان علي بوده و هستم الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية مولانا اميرالمؤمنين و الأئمة المعصومين (عليهم السلام). سلام و درود به پيشگاه شما بينندگان عزيز و خوب و دوستي داشتني «شبکه جهاني ولايت» و برنامه زنده «حبل المتين»؛ اميدوارم هرکجا که هستيد سالم و سلامت باشيد و زير سايه آقايمان مرتضي علي (عليه السلام) زندگي سرشار از نور و معنويت داشته باشيد. از دوستاني که در ايران اسلامي هستند و چه بزرگواراني که در جاي جاي اين کره خاکي نگاه مهربانشان را به «شبکه جهاني ولايت» هديه دادند ممنونم. از نگاه مهربانتان، توجه و همراهيتان با اين شبکه بسيار خوشحالم؛ همچنين خدا را شاکريم از اينکه از ميان تمام شبکههاي ماهواره، «شبکه جهاني ولايت» را انتخاب کرديد که منسوب به وجود نازنين آقا و مولايمان اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) است. آقاي کيا کارگردان خوب برنامه راههاي ارتباطي را براي شما زيرنويس کردند و معناي آن اين است که ميتوانيد با ما ارتباط داشته باشيد و به ما پيام بدهيد. سامانه پيام کوتاه شبکه ما «30001203» است؛ همچنين شماره ديگري در اختيار شماست که با آن شماره در فضاي مجازي از طريق برنامههاي واتسآپ، تلگرام و وايبر ميتوانيد براي ما پيام بفرستيد. خيلي خوشحال ميشويم به صورت صوتي، تصويري و متني به ما پيام بدهيد و از عشق، ارادت و محبتتان به ساحت نوراني و ملکوتي حيدر کرار اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) براي ما بگوييد تا بتوانيم در برنامه از پيامهاي شما استفاده کنيم. طبق معمول در بخشي از برنامه صداي گرم و دلنشين و باصفاي شما بينندگان خوب شبکه جهاني ولايت را خواهيم شنيد؛ همچنين ميتوانيد سؤالاتتان را براي ما ارسال کنيد تا انشاءالله بتوانيم جواب بدهيم. امشب نيز در محضر استاد بزرگوار حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني هستيم، انشاءالله بتوانيم درک کنيم و بهرهمند شويم. استاد سلام عليکم و رحمة الله: آيت الله دکتر حسيني قزويني: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز، گرامي و دوست داشتني که در هر کجاي اين گيتي پهناور بيننده اين برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفاي خانواده خودشان قرار دادهاند خالصانهترين سلامم را همراه با آرزوي موفقيت روزافزون تقديم ميکنم. خدا را به حق محمد و آل محمد سوگند ميدهم فرج مولايمان بقية الله الأعظم را نزديک نموده و همه ما و شما گراميان را از ياران باوفا و سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بدهد، حوائج همه ما و شما را برآورده کند، دغدغههاي فکري همه ما را برطرف سازد، دعاهاي ما را به اجابت مقرون کند انشاءالله. مجري: روزي که پشت سر گذاشتيم شهادت حضرت حمزه سيدالشهدا (سلام الله عليه) عموي بزرگوار نبي گرامي اسلام و همچنين وفات حضرت عبدالعظيم حسني بود؛ امشب هم شب جمعه، شب رحمت و مغفرت است. دوست دارم برنامه را يک ذکر نوراني و بافضيلت شروع کنيم و اگر اموات، گذشتگان، پدران، مادران، علما، اساتيد الان چشم انتظار هستند حداقل آنها را به يک ذکر صلوات بر محمد و آل محمد مهمان کنيم! اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم اگر در ذهن شريفتان باشد ما قبل از هشتم شوال با توجه به مناسبت تخريب قبور ائمه بقيع (عليهم السلام) در برنامه زنده «حبل المتين» بحثي در مورد تخريب قبور ائمه و بزرگان و مباحثي از اين قبيل آغاز کرديم. در روزهاي پنج شنبه و يکشنبه، بحث حول اين موضوع را ادامه داديم؛ تا رسيديم به امشب ميخواهيم که انشاءالله باز هم از محضر استاد استفاده کنيم. استاد يکي از رواياتي که وهابيت پليد و ملعون بر وجوب تخريب قبور به آن استدلال ميکنند حديثي است که وجود نازنين مولا اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) از طرف پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) مأموريت پيدا کردند تا به مدينه بروند و قبور را تخريب کنند. براي شروع در جلسه گذشته اشارهاي فرموديد؛ ميخواهم بحث را آغاز بفرماييد تا سؤالات بعدي را عرض کنيم. آيت الله دکتر حسيني قزويني: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و هو خير ناصر و معين الحمد الله و الصلوة علي رسول الله و علي آله آل الله لا سيما علي مولانا بقية الله و اللعن الدائم علي اعدائهم اعداء الله الي يوم لقاء الله افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد حسبنا الله و نعم الوکيل نعم المولي و نعم النصير. همانطوري که در جلسات گذشته اشاره کرديم؛ امروز وهابيت پليد براي تخريب قبور ائمه طاهرين (عليهم السلام) کارهايي انجام ميدهند، تلاش زيادي دارند و فتاواي عجيب و غريبي صادر ميکنند و در کنار آن به زعم خودشان بر يک سري رواياتي استدلال ميکنند. رواياتي که وهابيت به آن استدلال ميکنند از ديدگاه خودشان ضعيف است و شکي نيست که همه آنها ساختگي باشد؛ همچنين آنها برخورد دوگانهاي نسبت به قبور ائمه طاهرين (عليهم السلام) و قبور ائمه اهل سنت و ديگر صحابه دارند! استناد وهابي ها براي تخريب قبور، به روايت مأموريت اميرالمؤمنين! يکي از مواردي که وهابيت به آن استدلال ميکنند روايتي است که شما به آن اشاره کرديد و آن قضيه مأموريت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) براي تخريب قبور مدينه است. در کتاب «مسند احمد بن حنبل» با تحقيق «شعيب الأرنؤوط» که يکي از وهابيان سرشناس معاصر است، در جلد اول صفحه 87 روايت جالبي از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) وارد شده است. تقاضا دارم عزيزان به روايت خوب دقت کنند؛ او مينويسد: «عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي جَنَازَةٍ فَقَالَ: " أَيُّكُمْ يَنْطَلِقُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلا يَدَعُ بِهَا وَثَنًا إِلا كَسَرَهُ، وَلا قَبْرًا إِلا سَوَّاهُ، وَلا صُورَةً إِلا لَطَّخَهَا؟» اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) ميفرمايد: رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) در مدينه در تشييع جنازهاي شرکت کردند و فرمودند: کدام يک از شماها ميتواند به مدينه برود و در آنجا بتها را بشکند، قبرها را يکسان کند و عکس ها را پاک کند. مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ ج 1، ص 87، ح 657 در اين روايت «ولا قبرا إلا سواه» فرموده است؛ بلکه «ولا قبرا إلا خربته» يا «ولا قبرا إلا هدمته» نفرموده است؛ اين عبارت به معناي تخريب نيست بلکه فرموده است قبرها را مساوي کند. قبلاً گفتيم: «تسوية القبر» به معناي صاف کردن است؛ زيرا در قديم قبرها به صورت کوهان شتر بود. به همين خاطر رسول گرامي اسلام فرمودند: قبرها از آثار جاهليت است، حالت بيضي شکل قبرها را از بين ببريد؛ آنها را صاف کنيد و يک وجب بلندتر از زمين قرار دهيد اما آقايان وهابيت به جاي صاف کردن قبر؛ بحث تصنيم را مطرح کردند. « فَقَالَ رَجُلٌ: أَنَا يَا رَسُولَ اللهِ. فَانْطَلَقَ، فَهَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ، فَرَجَعَ» شخصي گفت: يا رسول الله من ميروم. با رفتن او مردم مدينه به وحشت افتادند و او برگشت. پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) هنوز در تشييع جنازه بودند! با موقعيتي که رسول اکرم در آن زمان داشتند؛ ايشان در تشييع جنازه بودند و جمعيت زيادي آنجا حضور داشتند. مسلمانان در شهر مکه جانشان در خطر بود؛ حال چطور امکان داشت پيغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) به مدينه بيايند و قبرها را ويران کند؟! « فَقَالَ عَلِيٌّ: أَنَا أَنْطَلِقُ يَا رَسُولَ اللهِ» علي (عليه السلام) فرمود: يا رسول الله من ميروم. « قَالَ: " فَانْطَلِقْ» پيغمبر اکرم فرمودند: برو! « فَانْطَلَقَ ثُمَّ رَجَعَ» اميرالمؤمنين به مدينه رفتند و برگشتند. « فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، لَمْ أَدَعْ بِهَا وَثَنًا إِلا كَسَرْتُهُ، وَلا قَبْرًا إِلا سَوَّيْتُهُ، وَلا صُورَةً إِلا لَطَّخْتُهَا» سپس فرمودند: يا رسول الله! تمام بتها را شکستم، تمام قبرها را تسويه کردم و تمام عکسها را پاک کردم. « ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: مَنْ عَادَ لِصَنْعَةِ شَيْءٍ مِنْ هَذَا، فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» سپس پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: هرکسي چنين کاري کند به اسلام و آنچه محمد نازل کرده کافر شده است. طبق تفکر وهابيت مضمون روايت پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) اين است: هرکسي عکسي بيندازد؛ از جمله آقاياني که الان عکس مياندازند همگي در کفر به سر ميبرند. طبق اين روايت تمام افرادي که قبرها را بلند ميکنند؛ از جمله آقاياني که قبر «ابوحنيفه» را بلند کردند و تشکيلاتي براي آن درست کردند کافر شدهاند! اين روايتي است که آقايان آوردند و جالب است که آقاي «شعيب أرنؤوط» در پاورقي ميگويد: «إسناده ضعيف» سند اين روايت که آقايان به آن استدلال ميکنند ضعيف است؛ همچنين اين روايت در کتب شيعه هم آمده است که بزرگان ما گفتند: سند اين روايت ضعيف است! اگر فرصت باقي بود آن روايات را هم عرض خواهيم کرد. توصيه اي به تماس گيرندگان با شبکه هاي شيطاني! نکتهاي را بايد براي عزيزاني که با شبکههاي شيطاني و اين اساتيد شياطين تماس ميگيرند بگويم و آن اين است: زماني که يک شيعه روايتي را از کتاب «بحارالانوار» يا ساير کتب ميآورد ميگويند: اين روايت را بررسي سندي کنيد که سند آن به چه صورت است! شما که حتي روايت متواتر را هم ضعيف خطاب ميکنيد؛ اصلاً الفباي رجال بلد نيستيد آنوقت ميخواهيد يک بچه شيعه و يک جوان عادي يا يک دانشجو براي تو روايات را بررسي سندي کند؟! وهابيت که خودشان روايات زيادي از کتب شيعيان بر عليه شيعيان ميخوانند کداميک از اين روايات را بررسي سندي ميکنند؟! شما حيا نميکنيد از کتابهاي شيعيان بر عليه شيعيان استفاده ميکنيد و بررسي سندي انجام نميدهيد؟! کارشناسان شبکههاي وهابي زماني که از روايتي را از کتب اهل سنت ميخوانند نميتوانند آن را بررسي سندي کنند، آنوقت انتظار دارند يک بچه شيعه بتواند روايات را بررسي سندي کند! بعضي از جوانان عزيز ما از روي عشق و علاقه به اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) با اين اساتيد الشياطين تماس ميگيرند؛ اما سرمايه علمي کافي ندارند و طرف مقابلشان هم استاد شيطان هستند و دائم جوانان شيعه را سؤال پيچ ميکنند! به نظر من سؤال پيچ کردن جوانان شيعه که سهل است؛ اگر کارشناسان شبکههاي وهابي با شيطان گفتگو کند ميتواند او را سؤال پيچ کند! به نظر من براي عزيزاني که توانايي علمي کافي ندارند تماس گرفتن با شبکههاي شيطاني وهابي خلاف شرع و حرام است. امام حسن عسکري (عليه السلام) فرمود: «فَذَلِک حَرَامٌ عَلَي شِيعَتِنَا أَنْ يصِيرُوا فِتْنَةً عَلَي ضُعَفَاءِ إِخْوَانِهِمْ وَ عَلَي الْمُبْطِلِين» شيعيان ما کار خلاف شرع انجام ميدهند و اين باعث ميشود يک دسته از جوانان شيعه که اطلاعات بالايي ندارند دچار فتنه شوند. بحار الأنوار؛ مجلسي، محمد باقر، ج 2، ص 125، ح 2 با تمام اين صحبتها اگر عزيزان باز هم ميخواهند با شبکههاي شيطاني وهابي تماس بگيرند؛ به «سايت ولي عصر» مراجعه کنند زيرا ما تمام اين مباحث را در اين سايت بررسي کرديم و آنجا قرار داديم. عزيزان شيعه ميتوانند به اين سايت مراجعه کنند چند مقاله و رواياتي که از آنها آورديم را مطالعه کنند و سؤال طرح کنند و بگويند: ما کارشناس نيستيم و آمديم سؤال کنيم، شما که کارشناس هستيد به سؤالات ما جواب بدهيد! کارشناسان وهابي اگر راست ميگويند بايد جواب بينندهها را بدهند؛ نه اينکه بينندهها جواب کارشناسان وهابي را بدهند! اگر آنها به دنبال سؤال کردن هستند ما الان 6 سال است در «شبکه جهاني ولايت» و 4 سال در شبکههاي ديگر بحث مناظره را مطرح ميکنيم. رئيس کارشناسان وهابي نفاق را از حد گذراندهاند و انشاءالله خداوند عالم به حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) آنطور که مستحق اوست با او برخورد کند؛ اگر او مرد هستند براي مناظره حاضر شوند. زماني که يکي از شيعيان با شبکههاي وهابي تماس ميگيرند که احساس ميکنند مقداري سرمايه علمي دارد بلافاصله تلفن او را قطع ميکنند؛ همين اقدام آنها بهترين دليل و مدرک بر بطلان حرفهاي آنان است. من بايد به عزيزان شيعه و سني بگويم: همينکه وهابيت توانايي بحث و مناظره ندارند و تلفن را به روي بچه شيعهها قطع ميکنند نشانگر اين است که دين و مذهب و مکتب آنان باطل است. دوستاني که تماس ميگيرند؛ تنها بپرسند: خدايي که ادعا ميکنيد ميتواند هزارتا همانند خود را خلق کند، اگر خلق کرد از ميان آنها کدام يک از آن خدايان قابل پرستش است؟! خداياني که خدا او را خلق کرده است، بنده خدا هستند يا خدا هستند؟! اگر خداياني که خداي وهابيت آنان را خلق ميکند بنده خدا باشند؛ بنابراين خدا نيستند و اگر خداي خدا هستند و رفيق خدا هستند، اين مطلب نشانگر شرک است. اگر خداوند عالم هزارتا خداوند شريک رأي خود آفريده است و بالاتر از اين مطلب ديگر شرکي وجود ندارد. کفار مکه چند بت و خدا براي خودشان درست ميکردند؛ اما وهابيان پا را از کفار قريش هم فراتر گذاشتهاند و ميگويند: خداوند ميتواند هزارتا خدا همانند خود را بيافريند زيرا ويژگي خداوند متعال اين است که عالم را تدبير کند. سؤال سوم اين است که اگر ميان هزار و يک خدايي که وهابيت دارند اختلاف به وجود آمد؛ براي مثال يکي از خدايان گفت: من ميخواهم خورشيد را از اينطرف بياورم و ديگر خدا حرف او را قبول نکرد، چه کسي بايد دعواي خدايان را حل کند؟! وهابيان که عقل ندارند؛ رئيس آنان هم که سواد ندارد. اگر ميان خدايان اختلافي به وجود آمد و دعوايي صورت گرفت چه کسي ميان خدايان داوري کند؟! همه آنان خدا هستند و امر خدا هم به فرموده قرآن کريم: (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَنْ يقُولَ لَهُ کنْ فَيکون) کار او وقتي چيزي را اراده کند فقط همين است که بدو بگويد: باش پس وجود يابد. سوره يس (36): آيه 82 اگر خدايان وهابيت به جان هم افتادند نتيجه اين دعوا چه خواهد شد؟! دنيا به چه صورت در خواهد آمد؟! شما وهابيان که در الفباي توحيدتان مشکل داريد و ناخودآگاه در شرکي قرار گرفتهايد که ميليونها برابر بدتر از مشرکين مکه بوده است؛ اصلاً بايد به وهابيان مشرکين بدتر از مکه بگوييم! عقيده ديگر وهابيت اين است که خداوند عالم ميتواند به پيغمبرش يک اسلحه بدهد و پيغمبر او، خدا را بکشد! اگر پيغمبر با اسلحه خدا را کشت تکليف اين عالم چه خواهد شد؟! تکليف روزي بندگان چه خواهد شد؟! خداوند شما که اين همه امکانات براي شما فراهم کرده است؛ اگر کشته شود تکليف ماهواره و شبکه شما چه خواهد شد؟! شما در توحيد خودتان اشکال داريد آنوقت در رابطه با خلافت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) بحث ميکنيد؟! شما وهابيان اگر هزاران بار هم دهانتان را آب بکشيد بعد نام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را بياوريد به آن شخصيت بزرگوار جسارت کرديد! اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) که سهل است؛ اگر شما با دهانتان بخوايد آستانه و صحن اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را بليسيد آنجا نجس ميشود و بايد آنجا را آب بکشند! آنوقت شما در رابطه با خلافت و امامت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) نظر ميدهيد؟! اشکالات وارده بر استناد به روايت مأموريت اميرالمؤمنين براي تخريب قبور! بنابراين آقاي «شعيب أرنؤوط» ضعف روايت را بيان کرده است. همچنين آقاي «ألباني» در کتاب «ارواء الغليل» جلد سوم صفحه 206 در همين جا بحث را مطرح ميکند و بر تمام رواياتي که در اينجا آمده اشکال ميکند و ميگويد: «ورجاله ثقات رجال الشيخين غير أبي المودع أو أبي محمد, فهو مجهول کما قال في " التقريب " وغيره» رجال آنان رجال شيخين است غير ابي المودع يا ابي محمد، که او مجهول است. إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني، الناشر: المکتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثانية - 1405، ج 3، ص 210، ح 759 و روايت مجهول هم ضعيف است. نکته سوم اين است که شما ميگوييد: پيغمبر اکرم دستور داد تمام قبرهايي که در مدينه وجود داشت را خراب کردند! در حالي که در کتاب «صحيح مسلم» روايتي وارد شده است مبني بر اينکه رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) به هنگام عبور از ميان مکه و مدينه يا در سفر آخرشان زماني که به قبر مادر بزرگوارشان ميرسند: «زَارَ النبي قَبْرَ أُمِّهِ فَبَکي وَأَبْکي من حَوْلَهُ» پيغمبر اکرم قبر مادر بزرگوارشان را زيارت کردند و گريه کردند و تمام افرادي که آنجا بودند گريه کردند. اگر چنانچه تمام قبرها تخريب شده بود، پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) از کجا قبر مادرشان را شناختند؟! مجري: اين مطلب سندي بر زيارت قبور است. آيت الله دکتر حسيني قزويني: بله همينطور است. سپس فرمودند: «فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّهَا تُذَکرُ الْمَوْتَ» قبرها را زيارت کنيد زيرا انسان را به ياد مرگ مياندازد. مطلبي که قلب انسان را به درد ميآورد اين است که اجداد وهابيت کافر بودند و به دنبال اين هستند که کفر پدر و مادر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را اثبات کنند؛ به همين جهت در ادامه روايت وارد شده است: «فقال اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي في أَنْ أَسْتَغْفِرَ لها فلم يؤْذَنْ لي وَاسْتَأْذَنْتُهُ في أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأُذِنَ لي» از خداوند عالم خواستم که بروم قبر مادرم را زيارت کنم اجازه داد، اما زماني که از خدا خواستم براي مادرم استغفار کنم خداوند به من اجازه نداد. صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 2، ص 671، ح 976 نميدانم اين چه پيغمبري است که وهابيت درست کردند که نميتواند براي مادرش از خداوند طلب مغفرت کند؟! خيلي عجيب است. اين مطالب را افرادي مانند «سلمان رشتي» ميگيرند و با آن دهها کتاب شيطاني مينويسند! همچنين در کتاب «مستدرک علي الصحيحين» جلد دو صفحه 336 روايتي با همين مضمون بيان شده است: «خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ يَنْظُرُ فِي الْمَقَابِرِ، وَخَرَجْنَا مَعَهُ، فَأَمَرَنَا فَجَلَسْنَا» پيغمبر اکرم به قبرستان آمد و به قبرها نگاه ميکرد، و ما هم با ايشان بوديم. به ما دستور داد تا بنشينيم «ثُمَّ تَخَطَّا الْقُبُورَ » از قبرها يکي پس از ديگري عبور ميکرد تا به قبري رسيد. دوستان عزيز اگر اين قبرها خراب شده بود عبارت «ثم تخطا القبور» که معناي قدم گذاشتن روي قبرهاست؛ رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) از کجا ميدانستند که اينجا قبر است؟! سپس در ادامه ميگويد: « حَتَّى انْتَهَى إِلَى قَبْرٍ مِنْهَا فَنَاجَاهُ طَوِيلًا » سپس رسول اکرم روي قبري ايستاد و خيلي درد دل کرد؛ « ثُمَّ ارْتَفَعَ نَحِيبُ رَسُولِ اللَّهِ بَاكِيًا فَبَكَيْنَا لِبُكَائِهِ » سپس ناله ايشان بر روي قبر مادرشان بلند شد، و ما هم به گريه رسول اکرم گريه کرديم. « ثُمَّ أَقْبَلَ إِلَيْنَا فَتَلَقَّاهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الَّذِي أَبْكَاكَ فَقَدْ أَبْكَانَا، وَأَفْزَعَنَا » پيغمبر به سمت ما آمد و با عمر بن خطاب روبرو شد و عمر بن خطاب گفت: يا رسول الله چرا گريه کرديد؟ ما هم به گريه شما گريه کرديم. و ناراحت شديم. « فَجَاءَ فَجَلَسَ إِلَيْنَا فَقَالَ: «أَفْزَعَكُمْ بُكَائِي؟ » پيغمبر اکرم آمدند نشستند و فرمودند: آيا گريه من شما را ناراحت کرد؟ « فَقُلْنَا: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ » همه گفتيم: بله يا رسول الله! « فَقَالَ: " إِنَّ الْقَبْرَ الَّذِي رَأَيْتُمُونِي أُنَاجِي فِيهِ، قَبْرُ أُمِّي آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ » سپس رسول اکرم فرمودند: قبري که من با او درد دل ميکردم قبر مادرم آمنه بنت وهب بود. المستدرک علي الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولي، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ج 2، ص 366، ح 3292 اگر علماي وهابي عقل داشته باشند عبارت «فناجاه طويلا» به معناي درد دل پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) است به تنهايي کفايت ميکند! اگر واقعاً مرده نميشنود و با اين عالم ارتباطي ندارد پيغمبر اکرم با چه کسي مناجات ميکردند؟! آيا پيغمبر اکرم با خاک درد دل ميکرد؟! اگر اينطور فرض کنيم توهين به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) است! اين مسائل کاملاً مطرح شده است. ميدانيد که حضرت آمنه در زماني که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) 6 ساله بودند از دنيا رفتند؛ همچنين رسول اکرم در 40 سالگي به پيغمبري مبعوث شدند که 34 از فوت مادر بزرگوارشان ميگذشت. پيغمبر اکرم حدود 13 سال در مکه بودند و بعد از آن به مدينه هجرت کردند و قبر مادرشان را زيارت کردند. بنابراين 46 سال از فوت مادر بزرگوار پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) گذشته بود؛ اما هنوز قبر مادرشان مشخص است و آثار قبر هم وجود دارد! در کنار قبر حضرت آمنه قبور ديگري وجود داشت که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) قدم زنان از روي قبور ميگذشتند تا به قبر مادر بزرگوارشان ميرسند. اين آقايان بايد جواب بدهند که قضيه به چه معناست! کساني که اين روايات را جعل کردند ظاهراً تاريخ اسلام را فراموش کردند؛ زيرا شخص دروغگو کم حافظه است! رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) در مکه بودند که بعضي از مردم مدينه اسلام ميآورند. پيغمبر گرامي اسلام شخصي به نام «مصعب بن عمير» را به مکه فرستادند تا احوال قضايا را بگويد. در منطقه «عقبه» که منطقه «منا» است با رسول اکرم بيعت ميکنند درحاليکه هنوز اسلام بين مردم مدينه منتشر نشده است و مردم هنوز از اسلام خبر ندارند. آيا اين تفکر که در اين زمان شخصي به مدينه بيايد و قبرها را ويران کند، بتها را نابود کند، هرکسي عکسي در خانه دارد عکسها را از بين ببرد مسخره نيست؟! آيا اين روايات نشانگر جهل و ناداني سازندگان اين روايات در تاريخ اسلام نيست؟! ما نميدانيم قضيه چيست و بر فرض روايت هم صحيح باشد؛ زماني که اين روايت صحيح با واقعيت تاريخي تطبيق ندارد تکليف چيست؟! در روايتي که بيان کرديم وارد شده بود: پيغمبر اکرم در تشييع جنازه حضور داشتند، شخصي به مدينه ميآيد و برميگردد و دفعه بعد اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) به مدينه ميآيند اما پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) هنوز در تشييع جنازه هستند. اگر اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) به مدينه آمدند و قبرها را خراب ميکردند، بتها را نابود ميکردند و عکسها را از بين بردند حداقل چند روز طول ميکشد؛ اما در روايت بيان شده است که اميرالمؤمنين به مکه برگشتند اما رسول اکرم هنوز در تشييع جنازه بودند!! فضاي مکه در آن روز طوري نبود که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) به قدري امنيت و آزادي داشته باشند تا زماني که يک مسلمان از دنيا برود بخواهند براي او تشييع جنازه برپا کنند. اين روايات نمونههايي از جعلياتي است که سران وهابي ايجاد کردند. مجري: استاد خيلي متشکرم؛ در حال حاضر اگر بحثي مطرح شود و درصدد پاسخ به آن باشيم، وهابيت که حرفي براي گفتن ندارند؛ ميگويند: از قرآن پاسخ بدهيد! استاد روايات و عمل وهابيت مبني بر تخريب قبور ائمه طاهرين را از منظر قرآن چطور ارزيابي ميکنيد؟! ارزيابي بناي بر قبور انبياء و اولياي الهي، از ديدگاه قرآن! آيت الله دکتر حسيني قزويني: چند شب پيش عزيزي از کردستان تماس گرفته بودند و ميگفتند: اقدامات شما مخالف آيات قرآن است. زماني که آيه را از او پرسيديم، گفت: آيه را بلد نيستم و يادم رفته است! ما از او خواستيم که قرآن را بخواند و امشب براي ما مطرح کند که در کدام آيه از قرآن آمده است که ساختن حرم و بناي گنبد بر روي قبور و ساخت ضريح حرام است! اين آقا اگر ميتوانند مطالب خودشان را بياورند، حداقل اگر شيعيان حرف او را گوش نکرد؛ آقايان «حنفيها» حرف او را گوش کنند و بروند قبر «ابو حنيفه» را خراب کنند و همچنين «شافعيها» بدانند که ما همچين آيهاي در قرآن داريم و قبر «امام شافعي» را خراب کنند. اين آقا بايد آيه مورد نظر را بياورد زيرا تمام مسلمانان تابع قرآن هستند. بر فرض شيعيان قرآني که شما ميگوييد را قبول نکنند؛ زيرا خدايي که شما از او صحبت ميکند خدايي است که پيغمبر ميتواند او را با اسلحه بکشد، حتماً قرآن او را هم ميتواند تحريف کند. خدايي که اينقدر قدرت نداشته باشد نميتوان بهسادگي در مورد او حرف زد. ما دوتا آيه از قرآن ميآوريم و اين قضيه را بهصورت خيلي ساده مطرح ميکنيم؛ همچنين تلاش ميکنيم معناي اين آيه و تفسير اهل سنت بهصورت روشن بيان شود. آيه اول: آيه 36 سوره مبارکه نور: آيه اول در سوره مبارکه نور آيه شريفه 36 است که ميفرمايد: (فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يذْکرَ فيها اسْمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) در خانههايي که خدا اجازه داده همواره محترم و با عظمت باشند و نام وي در هر بامداد و پسين در آن ياد شود. سوره نور (24): آيه 36 اين آقايان بيايند اولاً؛ به ما بگويند (بُيوتٍ) اشاره به کدام خانه است؟! قطعاً اشاره به خانه همه مسلمانان نيست بلکه به خانههاي خاصي اشاره دارد زيرا اين ويژگيها به همه خانهها تعلق ندارد. دوما؛ مراد از (تُرْفَعَ) به معناي اينکه رفعت بگيرد، برافراشته شود، بلند شود، نمايان شود چيست؟! مراد از خانههايي که خداوند متعال اجازه نمايان شدن آنها را داده است کدام خانه است؟! آقاي «ثعلبي» در تفسير «الکشف و البيان» جلد هفتم از «بريده اسلمي» نقل ميکند: پيغمبر اکرم زماني که اين آيه را تلاوت کردند مردي بلند شد و گفت: يا رسول الله! اين خانه کدام خانه است؟! پيغمبر اکرم فرمود: مراد خانه انبياء است! سپس ابوبکر بلند شد و گفت: يا رسول الله! خانه علي و زهرا هم جزء خانه انبياء است؟! حضرت در جواب فرمودند: «نعم من أفاضلها» بله از فاضلترين خانه انبياء است. الکشف والبيان؛ المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422 هـ - 2002 م، الطبعة: الأولي، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، ج 7، ص 107 همچنين در کتاب «در المنثور» اثر «جلال الدين سيوطي» با تحقيق دکتر «ترکي» همين روايت وارد شده است: «فقام اليه أبو بکر فقال: يا رسول الله هذا البيت منها البيت علي وفاطمة» ابوبکر بلند شد و گفت: يا رسول الله خانه علي و فاطمه هم جزو خانه انبياء است؟ «قال: نعم من أفاضلها» پيغمبر اکرم فرمود: بله با فضيلتترين خانه انبياء است. الدر المنثور، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدين السيوطي، دار النشر: دار الفکر - بيروت – 1993، ج 6، ص 203، باب النور: (36) در اول اين روايت «وأخرج ابن مردويه» وارد شده است و اين به معناي آن است که «سيوطي» هيچ اظهار نظري نکرده است؛ اين در صورتي است که اگر «سيوطي» به روايتي برسد که ضعيف است بلافاصله در کنار راوي عبارت «بسند ضعيف»را ميآورد! روش آقاي «سيوطي» در نقل روايت به اين صورت است که قبلاً هم توضيح داديم. همچنين آقاي «ألوسي» در کتاب «روح المعاني» همين روايت را آورده است: «فقام إليه أبو بکر رضي الله تعالي عنه فقال: يا رسول الله هذا البيت منها لبيت علي وفاطمة رضي الله تعالي عنهما» ابوبکر بلند شد و گفت: يا رسول الله خانه علي و فاطمه هم جزو خانهاي که گفتيد است؟ «قال: نعم من أفاضلها» پيغمبر اکرم فرمود: بله با فضيلتترين خانه انبياء است. سپس ميگويد: «وهذا إن صح لا ينبغي العدول عنه» اگر اين روايت صحيح باشد ديگر نميتوانيم از آن عدول کنيم. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 18، ص 174، ح 36 اين مطلب خيلي مهم است؛ سؤال ميکنيم آقاي «ألوسي» اگر روايت صحيح نيست چرا به ضعيف بودن آن اشاره نکرديد؟! اين روايات همه نشانگر اين است که مسئله اهلبيت (عليهم السلام) و حضرت زهرا (سلام الله عليه) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را نميتواند قبول کند. اگر روايت صحيح نبود؛ اشکال سندي و دلالتي داشت چرا به اين مطلب اشاره نکرديد؟! معلوم است که آقاي «ألوسي» هم دليلي براي عدم صحت روايت ندارد. اين اشکال عادي است؛ همانطوري که وقتي در جاي ديگر ميآيد ميگويند: رافضه اين روايت را درست کردند! اين روايات همه نشانگر اين است که خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) و اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) جزء خانههايي است که خداوند فرموده: بايد برافراشته شود و رفعت بگيرد. ببينيد مراد از رفعت چيست؟! ما ميخواهيم اين مطالب را تنها به وسيله قرآن اثبات کنيم. خداوند عالم در سوره بقره آيه 127 ميفرمايد: (وَ إِذْ يرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّک أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم) (و نيز بياد آوريد) هنگامي که ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانه (کعبه) را بالا ميبردند (و ميگفتند) پروردگارا! از ما بپذير تو شنوا و دانايي. سوره بقره (2): آيه 127 در اين آيه شريفه (يرْفَعُ) به چه معناست؟! اين مطلب در حقيقت اشاره به حرم ساختن، ساخت بنا بر روي قبور ائمه (عليهم السلام) ضريح درست کردن و گنبد درست کردن است. همان کاري که حضرت ابراهيم انجام داده و خانه خدا را ساخته و برافراشته کرده است. (يرْفَعُ) در آيه شريفه (فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يذْکرَ) هم اشاره به همين مطلب دارد. نکته دوم اين است که آقايان ميگويند: مراد از (تُرْفَعَ وَ يذْکرَ فيها اسْمُهُ) تعظيم و تکريم اينها است. در کتاب «زاد المسير» اثر آقاي «ابن جوزي» در مقام ترجمه آيه 127 سوره بقره ميگويد: «أحدها أن تعظم» يکي از معاني آن اين است که آنها مورد تعظيم قرار بگيرند. من از شما سؤال ميکنم تعظيم و تکريم قبور ائمه (عليهم السلام) به چيست؟! آيا ضريح ساختن و گنبد ساختن از مصاديق تکريم هست يا نيست؟! مشاهده کنيد در طول تاريخ قبل از اسلام زماني که ميخواستند نسبت به قبور بزرگانشان تکريم کنند بر بالاي قبر او گنبد يا ضريح قرار ميدادند. آقايان «احناف» بر قبر «ابوحنيفه» به قصد تکريم گنبد و بارگاه ساختند، اهل سنت بر قبر آقاي «بخاري» گنبد و بارگاه ساختند! مصداق اين روايت کاملاً مشخص است؛ مگر اينکه شخصي کاملاً بيعقل باشد که الحمدلله دشمنان ما يک نفر را معين کردند و مابقي «حکم الامثال فيما يجوز وفيما لايجوز واحد» همه از اين قبيل هستند؛ آقايي که اين حرف را زده خودش هم خارج از اين قاعده نيست! «ابن جوزي» در ادامه روايت ميگويد: «والثاني أن تبني قاله مجاهد وقتادة» نظريه دوم اين است که ما بر روي قبر آنها ساختمان بسازيم، مجاهد و قتاده هم همين مطلب را گفتند. زاد المسير في علم التفسير، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، دار النشر: المکتب الإسلامي - بيروت - 1404، الطبعة: الثالثة، ج 6، ص 46، النور: (36) بنابراين اين آيه کاملاً بر مشروعيت ساختن حرم بر روي قبور ائمه طاهرين (عليهم السلام) دلالت ميکند. همچنين در کتاب «تفسير بحر المحيط» هم آقاي «ابو حيان أندلسي» همين روايت را آورده است: «وإذنه تعالي وأمره بأن (تُرْفَعَ) أي يعظم قدرها قاله الحسن والضحاک» خداوند متعال اذن داده است که تکريم و تعظيم شود و اين روايت را حسن بصري و ضحاک گفته است. «وقال ابن عباس ومجاهد: تبني وتعلي» ابن عباس و مجاهد گفته است: ساختمان بلند روي قبر آنها باشد و برافراشته شود و بالاتر از خانههاي عادي باشد. تفسير البحر المحيط، اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي، دار النشر: دار الکتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422 هـ -2001 م، الطبعة: الأولي، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، ج 6، ص 421، باب النور: (36) همچنين آقاي «ألوسي» در کتاب «تفسير المعاني» ميگويد: «ومن ذلک أيضا بناؤها رفيعة عالية لا کسائر البيوت» بايد ساختمانهاي آنها خيلي بلند باشد و خيلي بالاتر از خانههاي ديگران باشد. «وفسر بعضهم الرفع ببنائها رفيعة» خانههاي انبياء، اميرالمؤمنين و حضرت زهرا بايد ساختمانهاي بلندي باشد. به چه دليل؟! «وإذ يرفع إبراهيم القواعد من البيت وإسماعيل» روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 18، ص 176، باب النور )36 – 37( ايشان دقيقاً به همان دليلي که ما اشاره کرديم اشاره کرده است. از آقايان وهابي تقاضا دارم مقداري قرآن بخوانند و فقط شعار ندهند! اين روايات را علماي اهل سنت در مورد آيه قرآن بيان کردند که هيچکدام از آنان شيعه نبودند. آيه دوم: آيه 23 سوره مبارکه کهف: آيه دوم آيه 23 سوره کهف است؛ بعد از اينکه اصحاب کهف نزديک 300 سال در غار خوابيدند و سپس بيدار شدند و احساس کردند که مردم از جايگاه آنها خبردار شدند از خداوند متعال خواستند تا آنان را از دنيا ببرد. زماني که مردم به ديدن اصحاب کهف آمدند؛ ديدند همه آنان از دنيا رفتند. در آن زمان بين مردم اختلاف به وجود آمد: (فَقالُوا ابْنُوا عَلَيهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِمْ مَسْجِداً إِذْ يتَنازَعُونَ بَينَهُمْ أَمْرَهُم) وقتي که ميان خويش در کار آنها مناقشه ميکردند، گفتند بر غار آنها بنائي بسازيد پروردگار به کارشان داناتر است، و کساني که در مورد ايشان غلبه يافته بودند گفتند بر غار آنها عبادتگاهي خواهيم ساخت. سوره کهف (18): آيه 21 اگر چنانچه مسجد ساختن مصداق بارز کفر بوده و بدعت به حساب ميآمده خداوند عالم بايد در اين سوره مبارکه به آن اشاره ميکردند. خداوند عالم در همين سوره مبارکه آيه 13 ميگويد: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيک نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدي) ما داستانشان را براي تو به حق ميخوانيم. ايشان جواناني بودند که به پروردگارشان ايمان داشتند و ما بر هدايتشان افزوديم. سوره کهف (18): آيه 13 خداوند تبارک و تعالي در اين آيه به صراحت بيان ميکند که داستان اصحاب کهف به حق است؛ اما زماني که در قرآن کريم از کار فرعون حرف ميزند بلافاصله او را محکوم ميکند، زماني که از نمرود حرف ميزند بلافاصله او را محکوم ميکند! خداوند متعال در اين آيه شريفه نه تنها اصحاب کهف را محکوم نميکند؛ بلکه ميفرمايد: ما او را به حق بر تو ميخوانيم! ما فعلاً کاري با اين مسائل نداريم و مطلبي از کتاب «الکشاف» که اثر آقاي «زمخشري» از علماي بزرگ و استوانههاي تفسيري اهل سنت است؛ ميآوريم. من خطاب به بيننده عزيزي که چند شب پيش زنگ زده بود ميگويم: به اين روايت دقت کند؛ زيرا يقيناً «زمخشري» هزاران برابر شما، از قرآن باخبر است، و هزاران برابر «ابن تيميه» و «محمد بن عبدالوهاب» قرآن بلد بوده است. آقاي «زمخشري» مفسر قرآن است و عمر خود را در تدبر به آيات قرآن گذرانده است؛ ايشان متوفاي 538 هجري است و حدود 200 سال قبل از «ابن تيميه» بوده است. «زمخشري» در کتاب «الکشاف» ميگويد: «{ لَنَتَّخِذَنَّ } علي باب الکهف { مَّسْجِدًا } يصلي فيه المسلمون ويتبرکون بمکانهم» ما ميخواهيم بر روي قبر اصحاب کهف مسجدي بسازيم تا مسلمانان بيايند آنجا نماز بخوانند و به جايگاه اصحاب کهف تبرک بجويند. الکشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، تحقيق عبد الرزاق المهدي، الناشر دار إحياء التراث العربي، عدد الأجزاء 4، ج 2، ص 665 از اين روايت معلوم ميشود که اين افراد مسلمان بودند. شما که اين همه دم از قرآن ميزنيد و زماني که گفتيم يک آيه بياوريد! گفتيد آيه يادم نيست، يقيناً نميتوانيد آيهاي در قرآن کريم پيدا کنيد. آقاي «زمخشري» عمر خود را به تفسير قرآن کريم گذرانده و قرآن خوانده است اينطور سخن ميگويند. آقاي «طبري» در کتاب «تفسير طبري» جلد 15 مينويسد: «وقال المسلمون نحن أحق بهم هم منا نبني عليهم مسجدا نصلي فيه ونعبد الله فيه» مسلمانان گفتند: ما بر روي قبر اصحاب کهف مسجد ميسازيم و آنجا نماز ميخوانيم و خدا را عبادت ميکنيم. جامع البيان عن تأويل آي القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بيروت – 1405، ج 15، ص 222، باب الکهف: (19 - 20) وکذلک بعثناهم ليتساءلوا... اگر آنجا مسجد بسازند تبديل به بتکده ميشود و اگر پيروان وهابي معتقدند که اگر در مکان مسجد قبري باشد بايد آن قبر را ويران کنند و آثار جسد را به بيرون از مسجد ببرند جواب اين روايت را چه ميدهند؟! آقاي «طبري» اهل سنت و از خود شماست. همچنين آقاي «ابن جوزي» متوفاي 597 در کتاب «زاد المسير» ميگويد: «فقال المسلمون نبني عليهم مسجدا لأنهم علي ديننا» مسلمانان گفتند: ما ميخواهيم بر روي قبر اصحاب کهف مسجد درست کنيم زيرا اينها بر دين ما بودند. زاد المسير في علم التفسير، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، دار النشر: المکتب الإسلامي - بيروت - 1404، الطبعة: الثالثة، ج 5، ص 123، باب الکهف: (21) وکذلک أعثرنا عليهم... همچنين آقاي «فخر رازي» در کتاب تفسير خود جلد 21 صفحه 90 مينويسد: «(لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِمْ مَّسْجِدًا) نعبد الله فيه ونستبقي آثار أصحاب الکهف بسبب ذلک المسجد» ما بر روي قبر اصحاب کهف مسجد ميسازيم تا خدا را عبادت کنيم تا آثار اصحاب کهف کهنه نشود و براي آيندگان جاودانه بماند. التفسير الکبير أو مفاتيح الغيب، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولي، ج 21، ص 90 آنها به صراحت بيان ميکنند: مسجد ميسازند تا قبر اصحاب کهف از بين نرود و نام و ياد اين افراد در تاريخ زنده بماند. از اين عبارت واضحتر ميخواهيد بشنويد؟! همچنين آقاي «شوکاني» در کتاب «فتح القدير» جلد سوم صفحه 277 ميگويد: «أمرهم لنتخذن عليهم مسجدا) ذکر اتخاذ المسجد يشعر بأن هؤلاء الذين غلبوا علي أمرهم هم المسلمون» اينکه ميخواهند مسجد بسازند دلالت ميکند بر اين که اين افراد مسلمان بودند که پيروز شدند و ميخواستند بر روي قبر اصحاب کهف مسجد بسازند. فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوکاني، دار النشر: دار الفکر – بيروت، ج 3، ص 277، الکهف: (21) وکذلک أعثرنا عليهم... من واقعاً نميدانم ديگر به چه زباني بايد با اين آقايان حرف بزنيم تا: (وَ مَثَلُ الَّذِينَ کفَرُوا کمَثَلِ الَّذِي ينْعِقُ بِما لا يسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکمٌ عُمْي فَهُمْ لا يعْقِلُون) مثل کساني که کافر شدند مثل آن چوپاني است که بر گوسفندان خود نهيب ميزند و چيزهايي ميگويد که گوسفندان نميفهمند تنها صدايي و ندايي از او ميشنوند، کر و گنگ و کورند و در نتيجه راهي براي تعقل ندارند. سوره بقره (2): آيه 171 نباشند! گويا اين روايات، آيات سوره ياسين بود که داشتيم براي اين آقايان ميخوانديم. من در خدمت شما هستم. مجري: استاد خيلي از شما متشکرم؛ بنابراين نکتهاي که در ابتدا مطرح شد با اين مضمون که اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) از طرف پيغمبر اکرم مأمور تخريب قبور بودند و همچنين تخريب قبور از منظر قرآن را به خوبي بيان کرديد. ميخواهيم ببينيم روش و سيره صحابه پس از رحلت پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و اله وسلم) در بناي قبور به چه صورت بوده است؟! روش صحابه در بناي قبور، پس از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) آيت الله دکتر حسيني قزويني: در کتاب «وفاء الوفا» اثر آقاي «سمهودي» از علماي بزرگ و يکي از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است؛ ايشان در جلد دوم صفحه 109 مينويسد: «وکان بيت عائشة رضي الله عنها أحد الأربعة المذکورة. لکن سيأتي من رواية ابن سعد أنه لم يکن عليه حائط زمن النبي صلّي الله عليه وسلّم، وأن أول من بني عليه جدارا عمر بن الخطاب» خانه عايشه در زمان پيغمبر اکرم نسبت به مسجد ديواري نداشته است و اولين کسي که ديوار براي آن گذاشت عمر بن خطاب بوده است يعني در جايي که قبر پيغمبر اکرم قرار دارد ديواري براي خانه عايشه درست کرده است که قبر نبي مکرم اسلام محفوظ باشد. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، المؤلف: علي بن عبد الله، نور الدين أبو الحسن السمهودي (المتوفي: 911 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولي – 1419، ج 2، ص 109، باب أول من بني جدارا علي بيت عائشة اگر چنانچه بنا بر روي قبور حرام است و بايد قبرها با خاک يکسان شود، ديوار ساختن بر روي قبر پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) چه معنايي دارد؟! ديوار را خليفه دوم ساخته است! همچنين در همين کتاب جلد دوم صفحه 111 مينويسد: «روي ابن زبالة عن عائشة رضي الله عنها أنها قالت: ما زلت أضع خماري وأتفضل في ثيابي «1» حتي دفن عمر؛ فلم أزل متحفظة في ثيابي حتي بنيت بيني وبين القبور جدارا» ابن زباله از عايشه نقل ميکند که او ميگويد: من هميشه در خانه بدون روسري بودم و لباس خانه ميپوشيدم تا زماني که عمر را در خانه من دفن کردند و بعد از او ديگر لباس بلند ميپوشيدم و روسري ميگذاشتم تا زماني که بين ما و بين قبرها ديواري بنا کردند. اگر واقعاً پس از اينکه خليفه دوم از دنيا رفت، تمام شد و ديگر ارتباطي با دنيا ندارد؛ عايشه به چه دليل بعد از دفن عمر در خانهاش روسري بر سر ميگذاشت و لباس ميپوشيد؟! او در خانه حجاب خود را حفظ ميکرد زيرا يقين داشت که عمر او را ميبيند و نامحرم است! قبل از دفن شدن عمر در خانه عايشه، پدر او ابوبکر و رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) در خانه او دفن بود و به همين دليل او با لباس خانه و بدون حجاب در منزل بود؛ اما زماني که عمر در خانه او دفن شد او در منزل حجاب خود را حفظ ميکرد!! عايشه معتقد بود که شخص مُرده ميبيند و با اين دنيا ارتباط دارد؛ حال آنکه پيروان وهابيت به تبع از «شيخ الشياطين» ميگويند: زماني که شخص از دنيا رفت، فاني شده و ديگر با دنياي زندگان ارتباط ندارد، صداي ما را نميشنوند و جواب ما را نميدهند!! در ادامه روايت وارد شده است: «کانوا يأخذون من تراب القبر» مسلمانان از خاک قبر پيغمبر اکرم به عنوان تبرک برميداشتند، اگر خاک قبر پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) بدون ارزش است، چرا مسلمانان از آن خاک به عنوان تبرک استفاده ميکردند؟! «فأمرت عائشة بجدار فضرب عليهم وکانت في الجدار کوة» سپس عايشه دستور داد بر روي قبر پيغمبر اکرم گنبدي گذاشتند و بين خانه و قبر پيغمبر اکرم ديوار کشيدند و بر ديوار سوراخي قرار داده بودند. «فکانوا يأخذون منها، فأمرت بالکوت فسدت» مردم دستشان را دراز ميکردند و از همان سوراخ خاک قبر پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) را به عنوان تبرک برميداشتند تا زماني که عايشه دستور داد سوراخ را بستند. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، المؤلف: علي بن عبد الله، نور الدين أبو الحسن السمهودي (المتوفي: 911 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولي – 1419، ج 2، ص 111، الفصل العشرون فيما حدث من عمارة الحجرة بعد ذلک، والحائز الذي أدير عليها اين عبارت که ديواري بر روي قبر پيغمبر اکرم گذاشتند، در حقيقت به معناي تکريم است و با ضريح تفاوتي ندارد. اگر حفاظت از قبور اشکال دارد چرا عايشه همچين بنايي ساخته است؟! در کتاب «البداية و النهاية» جلد نهم صفحه 75 داستان مفصلي بيان شده است. نقل ميکند: در زمان خلافت «وليد بن عبدالملک»، «عمر بن عبدالعزيز» دستور داد تمام خانههاي اطراف را بخرند و بين آنها ارتباط ايجاد کنند. «فأدخل فيه الحجرة النبوية حجرة عائشة فدخل القبر في المسجد» حجره و قبر پيغمبر اکرم که خانه عايشه در آنجا بود هم داخل مسجد قرار گرفت. البداية والنهاية ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت؛ ج9، ص 75 آقايان وهابي! نه «عمر بن عبدالعزيز» شيعه بوده است و نه «وليد بن عبدالملک» شيعه بوده است؛ شما که فدايي اين افراد هستيد به ما بفرماييد چنانچه وجود قبر در مسجد موجب بطلان نماز است، از آن زمان تا الان که 1338 سال ميگذرد نماز مسلمانان باطل است؟! در اين مطلب شک و شبههاي وجود ندارد. روايت بعدي باز هم در کتاب «وفاء الوفاء» اثر آقاي «سمهودي» روايتي در رابطه با «فاطمه بنت اسد» وارد شده است که ميگويد: «فلما توفيت خرج رسول الله صلي الله عليه وسلم، فأمر بقبرها فحفر في موضع المسجد الذي يقال له اليوم قبر فاطمة» زماني که فاطمه بنت اسد از دنيا رفت پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) دستور داد قبري در مکاني که مسجد قرار داشت حفر کنند. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، المؤلف: علي بن عبد الله، نور الدين أبو الحسن السمهودي (المتوفي: 911 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولي – 1419، ج 3، ص 87 از اين روايت نتيجه ميگيريم اگر مسجد بعداً بر روي قبر «فاطمه بنت اسد» ساخته شده است اين دليل بطلان فتواي وهابيت است؛ يا مسجد وجود داشته و قبر «فاطمه بنت اسد» را درون مسجد حفر کردند که اين هم موجب بطلان حرف وهابيت است! در کتاب «خلاصة الوفاء بأخبار المصطفي» اثر آقاي «سمهودي» وارد شده است: «مصعب بن عمير وعبد الله بن جحش دفنا تحت المسجد الذي بني علي قبر حمزة» مصعب بن عمير و عبدالله بن جحش کنار مسجدي که بر روي قبر حمزه سيدالشهدا بود دفن شدند. خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفي، المؤلف: علي بن عبد الله بن أحمد الحسني السمهودي (المتوفي: 911 هـ)، دراسة وتحقيق: د/ محمد الأمين محمد محمود أحمد الجکيني، ج 3، ص 114، باب سيد الشهداء حمزة بن عبد المطلب ومصرعه بنابراين بر روي قبر حمزه سيدالشهدا هم مسجد قرار داشته است. همچنين در همين کتاب روايت ديگري با اين مضمون وارد شده است: «وعن أبي جعفر أن فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه وسلم کانت تزور قبر حمزة رضي الله تعالي عنه ترمّه وتصلحه، وقد تعلمته بحجر» حضرت فاطمه دختر رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) قبر حضرت حمزه سيدالشهدا را زيارت ميکردند و اگر خرابي در قبر بود آن را ترميم ميکرد و سنگي بر روي آنجا ميگذاشت. خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفي، المؤلف: علي بن عبد الله بن أحمد الحسني السمهودي (المتوفي: 911 هـ)، دراسة وتحقيق: د/ محمد الأمين محمد محمود أحمد الجکيني، ج 3، ص 111، باب زيارة النبي صلي الله عليه وسلم وخلفائه قبور الشهداء علي رأس کل حول شايد وهابيت فردا يک روايتي را بياورند و بگويند: نستجير بالله حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) صحابه پيغمبر اکرم نبوده است!! اگر پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) دستور داده بود قبرها را با خاک يکسان کنيد حضرت فاطمه زهرا به چه دليل قبر را ترميم ميکردند؟! اگر پيغمبر اکرم دستور داده بودند قبرها را با زمين يکسان کنيد؛ اين قبر ديگر احتياج به ترميم ندارد و لازم نيست سنگي بر روي قبر بگذارند تا مشخص باشد که اينجا قبر حضرت حمزه سيدالشهدا است! اين روش صحابه بوده است و روايات ما نيست؛ بلکه روايات از کتب اهل سنت است. بسيار واضح و روشن است که اين مباحث کاملاً در عهد صحابه از جمله بني اميه و بني عباس که شما از آن به «سلف صالح» تعبير ميکنيد وجود داشته است! مجري: استاد از شما خيلي متشکرم؛ اگر اجازه بدهيد به همين مقدار بسنده کنيم. انشاءالله در خدمت دوستان خوب بيننده باشيم و صداي گرمشان را بشنويم و تلفنهايشان را جواب بدهيم. باز هم يادآوري ميکنم تمام راههاي ارتباطي در اختيار شما قرار دارد تا با ما ارتباط داشته باشيد. ميخواهيم در برنامه زنده «حبل المتين» از «شبکه جهاني ولايت» مدح و منقبت وجود نازنين اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را بشنويم. زماني که نام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را ميبريم و «يا علي» ميگوييم انگار در بهشت قرار داريم؛ زيرا رمز ورود به بهشت ولايت مولا اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) هست. همچنين زماني که عاشقان و شيعيان نام وجود نازنين اميرالمؤمنين حيدر کرار را ميبرند و «يا علي» ميگويند؛ گويا در بهشت قرار گرفتهاند! شنيدن نام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و مدح و منقبت وجود نازنين اميرالمؤمنين چقدر زيبا و لذتبخش بود و به طور خلاصه ما شيعيان با شنيدن نام زيباي اميرالمؤمنين جگرمان خنک ميشود! انسان وقتي تصاوير نجف مخصوصاً ايوان طلايي نجف را ميبيند، مخصوصاً زماني که نام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را در اذان ميشنويم و شهادت به ولايت اميرالمؤمنين را بر زبان جاري ميکنيم؛ شور و حال عجيبي به ما دست ميدهد و واقعاً لذتبخش هست. در اين گرماي طاقت فرساي تابستان که دماي هوا نزديک به 50 درجه است و گاهي اوقات با نوشيدن يک ليوان آب خنک جگرمان خنک ميشود، بچه شيعهها با شنيدن نام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) اين حالت براي دل مهربانشان اتفاق ميافتد. هرجاي عالم هستيد انشاءالله عشق و ارادت و محبت حضرت حيدر کرار گواراي وجودتان باشد! تماس بينندگان برنامه: در اين مدت کمي که از برنامه باقي مانده است ميخواهيم تماس بينندگان برنامه را پخش ميکنيم. اگر دوستان ملاحظه کنند و مختصر و مفيد مطالبشان را بيان کنند، فکر ميکنم بتوانيم به تلفنهاي بيشتري جواب بدهيم. آقاي مؤمن الطاق از خوزستان سلام به شما: بيننده (آقاي مؤمن الطاق از خوزستان – شيعه): بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام خدمت حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني (حفظه الله) و همچنين مجري توانا آقاي علي اسماعيلي؛ خيلي خوشحالم از اينکه امشب توانستم با شما صحبت کنم. مجري: من فاميل شما را درست خواندم؟! بيننده: بله؛ ايشان يکي از شاگردان امام صادق بودند که در بحث کلام استاد بودند، ما هم به تبرک نام ايشان اين اسم را انتخاب کرديم. آيت الله دکتر حسيني قزويني: در فضاي مجازي هم با همين نام فعاليت دارند. بيننده: عرضي خدمت همه بينندگان عزيز داشتم؛ الان الحمدلله رب العالمين با شبهاتي که وهابيت مطرح ميکنند. با مناظراتي که الان در فضاي مجازي شيعه مخصوصاً سايت مذهبي «نداي شيعه» گذاشتند الحمدلله مطلب براي اهل سنت آشکار شده است. مناظره کنندگان سايت «نداي شيعه» بينندگان «شبکه جهاني ولايت» هستند که بحمدالله پيروز هستند. بزرگتر از مناظره کنندگان شبکههاي وهابي کارشناسان اين شبکههاست که چند شب پيش يکي از آنها به نام «کمال شرف» از شبکه وهابي «الرحمة» با يکي از مناظرين شيعه در موضوع امامت مناظره کرد و در مناظره شکست فجيعي خورد. اين شخص که بزرگ کارشناسان وهابي بود هيچ کاري نکرد و فرار کرد و بعد از مناظره فوراً اکانت خود را حذف کرد تا کسي به جهت شکستي که خورده بود به او تسليت نگويند. الحمدلله امشب آخرين مناظره سايت «نداي شيعه» خواهد بود؛ اگر کسي تمايل دارد ميتواند به سايت مراجعه کند و آنجا پخش آنلاين مناظره را تماشا کند. موضوع ديگري هم ميخواستم مطرح کنم در ارتباط با برنامه شماست؛ وهابيت ميگويند اگر بناي بر قبور ساختن شرک است اولين مشرک «ابو جندل صحابي» است. آقاي «ابو جندل صحابي» هنگامي که «ابو بصير صحابي» فوت کرد او را دفن کرد و روي قبر او مسجد ساخت. اين مطلب در کتاب اهل سنت از جمله «الوافي بالوفيات» در جلد 10 صفحه 108 چاپ دارالکتاب العربي همچنين کتاب «عمدة القاري» اثر آقاي «عيني» جلد 14 صفحه 16 وجود دارد که ميگويد: «فدفنه أبو جندل مکانه، وصلي عليه وجعل عند قبره مسجداً» الوافي بالوفيات، اسم المؤلف: صلاح الدين خليل بن أيبک الصفدي، دار النشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420 هـ- 2000 م، تحقيق: أحمد الأرناؤوط وترکي مصطفي، ج 10، ص 108، باب أبو بصير الصحابي عمدة القاري شرح صحيح البخاري، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 14، ص 16، باب 51 اگر وهابيت بناي قبور را شرک حساب کنند اولين مشرک اين شخص ميباشد. بنده دوتا سؤال هم از حاج آقاي قزويني داشتم که به نظر بنده سؤالات مهمي هستند و اگر پاسخ بدهند خيلي ممنونم. سؤال اول اين است که نظر ايشان در مورد انتساب کتاب «رجال» اثر آقاي «ابن غضائري» چيست و اگر ميتوانند در مورد کليات اين کتاب توضيحي بدهند. سؤال دوم اين است که شنيدم آقاي «ذهبي» گفته است: "اگر کسي حتي يک روايت جرح داشته باشد هيچ روايتي از او قبول نيست!" اگر ممکن است اين مطلب را هم نشان بدهند خيلي متشکرم. مجري: خيلي متشکرم، منتظر باشيد تا استاد به سؤالات شما پاسخ بدهند. بيننده: دست حضرت استاد را ميبوسم و از ايشان تشکر ميکنم که چنين شاگردان خوبي در فضاي مجازي و در دنياي واقعي تربيت کردند. يا علي مجري: از تماس شما ممنونم، التماس دعاي خير دارم، خدانگهدارتان باشد. به ديار سيرجان برويم و با آقاي نوربخش که از بينندگان خوب ما هستند صحبت کنيم. سلام بر آقاي نوربخش: بيننده (آقاي نوربخش از سيرجان – شيعه): با عرض سلام خدمت شما آقاي اسماعيلي و همچنين خدمت استاد بزرگ آيت الله قزويني؛ صحبتهايم را در چند بخش خدمت شما تقديم ميکنم. اول اينکه از برادراني که تلفن را جواب ميدهند اگر از من آزار و اذيتي به آنان رسيده معذرتخواهي ميکنم. مطلب دوم اينکه ميخواستم ببينم در سخنراني که بعضي از آقايان انجام ميدهند آيا پروسه يا حساب و کتابي وجود دارد که مشرکين وهابي از آنان سوءاستفاده نکنند؟! دوتا از آقايان روحاني هستند که يکي از آنان لهجه اصفهاني دارد و ديگري در شبکه «امام حسين» است و به نظر من اگر اين دو روحاني نبودند؛ اصلاً شبکههاي وهابي تعطيل ميشدند. مطلب سوم اينکه شعري در مورد آقا امام زمان (ارواحنا له الفداه) در چند خط سرودم که اگر اجازه بدهيد بخوانم. مجري: بله کوتاه بفرماييد. بيننده: باز در عمق دلم احساس خواري ميکنم با طلوع ياد تو شب زنده داري ميکنم من نميدانم کجا و کي تو از ره ميرسي چشم به ره ماندم ولي چشم انتظاري ميکنم گرچه در افکار من مانده رخ زيباي تو باز با ياد رخت من بيقراري ميکنم هرکجا دل از نبودت پر شده از يأس و غم باز با اميد تو اميدواري ميکنم اين بيت را براي آقاي «خدمتي» سرودم: مردم بيدين و مذهب را چنين افکار است من براي ديدنت بيهوده کاري ميکنم روز جمعه که تو آيي چشمهايم از آن تو من براي فرش ره هردو را راهي ميکنم از استاد ميخواهم در مورد آقاي «ابوهريره» مقداري توضيح بفرمايند. مجري: از شما ممنونم، خدانگهدارتان باشد. به آمريکا برويم، سرکار خانم رباب خواهر بزرگوارمان پشت خط ارتباطي هستند؛ خواهرم سلام عليکم: بيننده (خانم رباب از آمريکا – شيعه): سلام عرض ميکنم خدمت گويندگان و شنوندگان؛ من وثيقه گذاشتم يک ماه زنگ نزنم امشب زنگ بزنم و تلفن من را وصل کنند چون اين هفته زياد زنگ زدم. سلام عرض ميکنم خدمت آقاي اسماعيلي که هميشه ياد شما هستم. سلام عرض ميکنم به جناب آقاي دکتر حسيني قزويني عزيز؛ جناب آقاي دکتر من هميشه ميگويم: روز قيامت ما خطاب به وهابيت ميگوييم چقدر آقاي قزويني براي شما حرف زد و شما نفهميديد و گوش نکرديد! دوستان عزيزي که جواب تلفن را ميدهند پرسيدند: خانم رباب شما چه سؤالي داريد؟ گفتم: بالاخره سؤالي طرح ميکنم چون آقاي دکتر نميگذارند سؤالي باقي بماند اما الحمدلله همه را جواب ميدهند. اگر بخواهم يک سؤالي دربياورم و مطرح کنم اين است: شما که تمام اين سالها که زحمت ميکشيد لطف عزيزان اهل سنت و ساير فرق است؛ آيا اگر آنها اين همه آگاهيهايي که شما ميدهيد و از کتب خودشان طرح ميکنيد من نبايد به آنها بگويم: "مقداري به نبوت خودتان هم شک کنيد!" اطلاعاتتان کم است. اگر انسان مقداري سواد قرآني داشته باشد، در متون قرآن به کمک او ميآيد. خداوند متعال ميفرمايد «کل شيء أزواجا» آيا اين سؤال من درست است يانه؟! از همه شما متشکريم که اجازه ميدهيد ما در اين غربت از اهلبيت (عليهم السلام) جدا نشويم. آيت الله دکتر حسيني قزويني: خانم رباب از شما متشکرم، خدا انشاءالله به شما جزاي خير بدهد. خيلي وقت بود بينندههاي ما صداي شما را نشنيده بودند و ما شما را جزو شير زنان ديار غرب ميدانيم که در نشر فرهنگ اهلبيت تلاش ميکنيد و از برگزاري برنامههاي ديني فروگذار نيستيد. خدا انشاءالله شما را موفق بدارد! مجري: از اين خواهر بزرگوارمان ممنونيم؛ به حق اين صفت شير زن بهترين صفتي است که بايد به ايشان بدهيم. انشاءالله ايشان که هم نام مادر حضرت علي اصغر هستند با اين بانوي بزرگوار محشور شوند. سؤالات بيندگان را پاسخ بدهيم و اگر فرصتي باقي ماند تلفنهاي ديگري هم خواهيم داشت. آقاي مؤمن الطاق چند سؤال مطرح کنند. ايشان گفتند: نظرتان را در خصوص کتاب «رجال» آقاي «ابن غضائري» بفرماييد. ارزيابي صحت و سقم نظرات «ابن غضائري» در رجال: آيت الله دکتر حسيني قزويني: در رابطه با نظرات «ابن غضائري» ما در کتاب «المدخل الي علم الرجال و الدراية» مفصل بحث کرديم که ما همان نظر مرحوم آيت الله «خوئي» را قبول داريم که انتساب اين کتاب به «ابن غضائري» مشخص نيست و ثابت نشده اين کتاب متعلق به «ابن غضائري» باشد. آنچه از آقاي «ابن غضائري» سند قطعي داريم اين است که فرزندان «ابن غضائري» بعد از فوت پدرشان تمام آثار علمي او را از بين بردند. گاهي اوقات فرزنداني هستند که نام پدر را زنده ميکنند همانند «فخر المحققين» که نام پدرش «علامه حلي» را بلند کرد و بعضي ديگر از فرزندان اين چنين هستند؛ اما کتابي که الان منسوب به «ابن غضائري» هست داراي مطالب دوگانه است: يک مرتبه روايات را به طور کلي تضعيف کرده است که ما حرف او را نميپذيريم زيرا معلوم نيست اين شخص کيست. اول بايد «مضعف» و «جارح» براي ما مشخص بشود تا ما جرح و تضعيف او را قبول کنيم. در مواردي ايشان استدلال ميکند و ميگويد: روايات اين آقا اين است و از روايات او بيان ميکند که اين شخص ضعيف است يا اين شخص ثقه است. اجتهاد اين شخص براي ما محترم است؛ زماني که دلايل را ميآورد و ميگويد: به اين دلايل اين آقا ضعيف است و به اين دلايل اين شخص ثقه است؛ گرچه خودشان دوتا کتاب داشتند: کتابي در «ضعفا» و کتابي در «ثقات» داشتند. کتابي که الان از او در دست داريم فقط کتاب «ضعفا» است و کتاب «ثقات» او موجود نيست؛ بر فرض کسي در زمان حيات او کتاب «ثقات» او را استنساخ کرده باشد، کتاب «ثقات» او اصلاً در دست ما نيست و ظاهراً کتاب «ثقات» چندين برابر کتاب «ضعفا» بوده است! آنکه اجتهاد کرده، اين اجتهاد براي ما محترم است که ما از اين اجتهاد چه برداشتي ميکنيم. شايد مؤلف اين کتاب از اين اجتهاد «ضعف» برداشت کرده است و فقيه ديگري بيايد از اين کتاب «توثيق» برداشت کند! از اين جهت کاملاً مشخص است، اما ايشان هرکسي بوده بسيار شخص متصرع در تضعيف بوده است. ايشان بسياري از بزرگاني که بزرگان ما در طول تاريخ به روايات آنان عمل کردند را تضعيف کرده است. مجري: سؤال ديگري داشتند و آن اين است که گفتند: "«ذهبي» بيان داشته اگر شخصي جرحي داشته باشد روايتي از او مورد قبول نيست." در مورد اين مطلب توضيح بفرماييد. آيت الله دکتر حسيني قزويني: ايشان در کتاب «النکت علي مقدمة ابن الصلاح» جلد 3 صفحه 362 در روايتي ميگويد: «فلو جرحه واحد وعدله مائة قدم قول الواحد لذلک» اگر صد نفر يک راوي را توثيق کنند يک نفر او را تضعيف کند قول يک نفر مقدم است. النکت علي مقدمة ابن الصلاح، الناشر: أضواء السلف – الرياض، الطبعة الأولي، 1419 هـ - 1998 م، تحقيق: د. زين العابدين بن محمد بلا فريج، ج 3، ص 362، شماره 244 اين نظر ايشان است؛ اما آقاي «ذهبي» کتابي به نام «الرواة الثقات المتکلم فيهم بما لا يوجب ردهم» دارند. ايشان در اين کتاب نام تعدادي از راوياني که گفتند کذاب است را آوردند؛ مثلاً به عنوان نمونه در همين کتاب صفحه 53 وارد شده است: «أحمد بن عيسي التستري مصري ثقة حجة احتج به الشيخان وما علمت فيه وهنا فلا يلتفت الي قول يحيي بن معين فيه کذاب وکذا غمزه ابو زرعة» احمد بن عيسي تستري مصري از قول مسلم و بخاري ثقه و حجت است اما يحيي بن معين او را دروغگو خوانده است و ابو زرعه او را تضعيف کرده است. الرواة الثقات المتکلم فيهم بما لا يوجب ردهم، الإمام الحافظ أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي، تحقيق محمد إبراهيم الموصلي، الناشر دار البشائر الإسلامية، سنة النشر 1412 هـ - 1992 م، مکان النشر بيروت – لبنان، ص 53 ما نميدانيم فتواي او را نگاه کنيم يا عمل او را نگاه کنيم؟! طبق يک ضرب المثل: خانه از پاي بست ويران است! امثال آقاي «خدمتي» که در يک شبکه آمريکايي انگليسي ميگويد: "شيعهها اصلاً رجالي ندارند" به اين مطلب توجه کند! «ذهبي» ميگويد: اگر صد نفر شخصي را توثيق کند، اما يک نفر او را تضعيف کند تضعيف مقدم است. در اين روايت «ابن معين» که از استوانههاي علم رجال است ميگويد: اين شخص کذاب است! در صفحه 55 همين کتاب راجع به «احمد بن فرات» ميگويد: «من کبار الائمة الاثبات» سپس از «ابن خراش» نقل ميکند: «علي قول ابن خراش فيه يکذب عمداً» ابن خراش ميگويد: اين شخص عمداً دروغ ميگفت! الرواة الثقات المتکلم فيهم بما لا يوجب ردهم، الإمام الحافظ أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي، تحقيق محمد إبراهيم الموصلي، الناشر دار البشائر الإسلامية، سنة النشر 1412 هـ - 1992 م، مکان النشر بيروت – لبنان، ص 55 ما از اين شخص اينطور روايات فراوان داريم؛ آقايان به صفحه 66 مراجعه کنند؛ شخصي راوي به نام «اسرائيل بن يونس» ميآورد و ميگويد: «من ثقات الکوفيين» از طرف ديگر ميگويد: «وقال ابن سعد منهم من يستضعفه قلت ولا يلتفت إلي ابن حزم في رده لحديث إسرائيل وتضعيفه» ابن حزم أندلسي و ديگران گفتند: اين شخص اسرائيليات نقل ميکرده است و شخص ضعيفي بوده است. الرواة الثقات المتکلم فيهم بما لا يوجب ردهم، الإمام الحافظ أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي، تحقيق محمد إبراهيم الموصلي، الناشر دار البشائر الإسلامية، سنة النشر 1412 هـ - 1992 م، مکان النشر بيروت – لبنان، ص 66، شماره 18 مجري: بسيار خوب؛ استاد آقاي نوربخش گفتند: در خصوص شخصيت «ابوهريره» توضيحاتي بفرماييد. آيت الله دکتر حسيني قزويني: نسبت به «ابوهريره» بايد مفصل بحث کنيم که آقاي «ابوهريره» کيست و نظر آقايان درباره «ابوهريره» چيست. من تنها مسئلهاي براي عزيزان بيننده عرض کنم که آقاي «ابوهريره» روايتي را نقل ميکرد و بعد که مشخص ميشد اين روايت اشکال دارد ميگفت: «لَا هذا من کيسِ أبي هُرَيرَةَ» اين از کيسه ابوهريره بوده است. در اينجا روايت مفصلي بيان شده است مبني بر اينکه: «قال النبي أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ ما تَرَک غِنًي وَالْيدُ الْعُلْيا خَيرٌ من الْيدِ السُّفْلَي وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ تَقُولُ الْمَرْأَةُ إِمَّا أَنْ تُطْعِمَنِي وَإِمَّا أَنْ تُطَلِّقَنِي وَيقُولُ الْعَبْدُ أَطْعِمْنِي وَاسْتَعْمِلْنِي وَيقُولُ الِابْنُ أَطْعِمْنِي إلي من تَدَعُنِي فَقَالُوا يا أَبَا هُرَيرَةَ سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ» الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن کثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ج 5، ص 2048، ح 5040 اول روايت «قال النبي» ميگويد، اما آخر روايت «من کيسِ أبي هُرَيرَةَ» ميگويد. ايشان ميگفت: من دوتا کيسه داشتم، يک کيسه را زمان عمر باز کردم و اگر چنانچه کيسه دوم را باز ميکردم گردنم را ميزد و من را ميکشت. مجري: مشت نمونه خروار است! آيت الله دکتر حسيني قزويني: اين روايت از کتاب «صحيح بخاري» است و من از کتاب «مسند أحمد بن حنبل» و جاهاي ديگر نياوردم. سند روايت خيلي واضح و روشن است و قضاوت با بينندگان است. مجري: خيلي ممنونم، استاد چند دعا بفرماييد حسن ختام برنامه ما باشد. آيت الله دکتر حسيني قزويني: خدايا تو را قسم ميدهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما امام زمان (ارواحنا له الفداه) نزديک بگردان، قلب نازنينشان را از ما خوشنود بگردان، ما را مشمول دعاها و عنايات ويژه آن بزرگوار قرار بده. خدايا به حق محمد و آل محمد رفع گرفتاري از همه گرفتاران بنما، عزيزان ما در عراق و سوريه و يمن و بحرين و عربستان سعودي و افغانستان و پاکستان و تاجيکستان و ترکيه و کشمير و هرکجا که گرفتارند به حق محمد و آل محمد از همه آنان رفع گرفتاري بنما. خدايا به حق محمد و آل محمد شر اشرار از سر مسلمين کوتاه بگردان، خدايا به حق محمد و آل محمد شر وهابيت پليد و تکفيري را از مسلمانان دور بگردان، خدايا وهابيت پليد و تکفيري را هرچه زودتر از صفحه گيتي محو و نابود بگردان. خدايا بر تمام افرادي که در هرکجاي دنيا توسط اشرار مصيبتزده و گرفتارند و قلبهايشان شکسته است رحمت و صبر و مغفرتت را بر اين دودمان و قلبها نازل بگردان. خدايا به حق محمد و آل محمد حوائج ما و حوائج دست اندرکاران «شبکه جهاني ولايت» و حوائج بينندگان عزيز مخصوصاً ولايت ياوران گرامي برآورده نما، دعاهاي ما را به اجابت برسان. والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته مجري: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم به پايان برنامه زنده «حبل المتين» رسيديم، فردا جمعه و متعلق به وجود نازنين آقا و مولايمان امام زمان (ارواحنا له الفداه) است. آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدايا به سلامت دارش يا علي مدد، خدانگهدار
آیت الله دکتر حسینی قزوینی |