صفحه اصلي | اخبار | کتابخانه | آرشيو برنامه ها | معرفي برنامه ها | طرح پرسش | درباره ما | ارتباط با ما | Webmail |
تاريخ: 29 تير 1395 | تعداد بازديد: 1357 |
![]() ![]() ![]() ![]() |
ایستگاه اندیشه - جواب به شبهه تشبیه امیر المومنین عليه السلام به پشه در کتب شیعه و اگر عثمان به اقوامش منصب داد امیرالمومنین عليه السلام هم به اقوامش منصب داد ایستگاه اندیشه
| ||
| ||
بسم الله الرحمن الرحیم تاريخ اجرا: 29/04/1395
مجري:
بسم الله الرحمن الرحيم؛ اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام و درود خداوند به شما بينندگان و فهيم شبکه جهاني ولايت با برنامه ايستگاه انديشه در خدمت شما هستيم استاد روستايي عزيز سلام عليکم و رحمه الله استاد روستائي:
عليکم سلام و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و بينندگان عزيز شبکه جهاني ولايت عرض سلام و ادب و احترام دارم مجري:
برنامه را با پاسخ به شبهات شبکههاي وهابي عرب زبان شروع ميکنيم، اولين کليپ از يکي از وهابيهاي سرشناس هست که ادعاي را مطرح ميکند پخش کليپ:
عرعور: شعيان توصيف کردند که امام علي در تفسير عياشي و غير آن در آيهاي «ان الله لايستحي ان يضرب مثلا ما بعوضه فما فوقها» سوره بقره آيه 26، گفتند که آن بعوضه همان علي بن ابي طالب است اين چه توهين و قول زشتي هست که يک امام را امام ما را اصلا امام اينها نيست که اين طور وصفش بخواهند بکنند مجري:
آقاي عرعور ناصبي و معمول حال ادعاي را مطرح کرد از کتب شيعه حالا ادعا اين بود که در کتاب تفسير عياشي آمده بود، استاد روستائي:
اين ادعاي اول يک ادعاي ظاهرا بي اساس هست چوه همچين روايتي در تفسير عياشي اصلا نيست، طبق بررسيهاي ابتدايي که انجام دادم ظاهرا چنين روايتي در تفسير عياشي نداريم تفسير قمي روايت از اينجا شروع ميشود ذيل آيهاي 26 سوره بقره میگوید: (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها) قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ هَذَا الْمَثَلَ ضَرَبَهُ اللَّهُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْبَعُوضَةُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَا فَوْقَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص تفسير القمي ؛ ج1 ؛ ص34 خداوند حيا نميکند از اين که مثال بزند به پشه و يا مافوق آن... اين مثالي که خدا زده است براي اميرالمومنين مثال زده است و مافوقش ميشود رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم اين روايت ميتواند مد نظر آقايان باشد اما نکتهي روايت اينجا هست در سلسله سند قاسم بن سليمان هست، این آقا کیست؟ من از آقاي عرعور يا از شبکههاي وهابي فارسي زبان عرب زبان خلاصه همه شما میپرسم آيا اين آقا توصيفي دارد يا اين آقا از نظر علماي مجهول است، اين نکته اول سند روايات اما نکته دومي که ميخواهم به آن بپردازيم پيرامون معناي اين مسئله است اصلا فرض بکنيد ما اين روايت را قبول داشته باشيم معنايش چه هست آيا علماي شيعه آمدهاند اين را معنا بکنند يا نيامدهاند، ببينيد مرحوم صاحب کتاب تفسير کنز الدقائق مرحوم قمي مشهدي ايشان يک عبارتي را بيان ميکند ميگويد و المراد من قوله- عليه السلام-: ان هذا المثل، ضربه لأمير المؤمنين، أنه يصير مصداق البعوضة المذكورة في الاية، أمير المؤمنين. لا أن المثل بالبعوضة، وقع له. و من قوله: فالبعوضة أمير المؤمنين، أنه مع عظمته بالنسبة الى جبروته تعالى، ليست له عظمة. و أنه بالنسبة اليه تعالى، كالبعوضة، بالنسبة الى المخلوقين. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ؛ ج1 ؛ ص302 ميداني معنايش چه هست اين که شما اميرالمومنين عليه السلام را مصادق بعوضه ذکر کرده است به اين معنا نيست که بقول معروف اميرالمومنين خودش بعوضه است اين که مثال به بعوضه انباق با حضرت پيدا ميکند و 100% نعوذ بالله حضرت پشه هست نه،... وقتي نسبت به جبروت الهي نسبت به قدرت الهي بخواهيم مقايسه بکنيم ايشان عظمتي ندارند در مقابل خدا، اميرالمومنين عليه السلام نسبت به خداي تعالي مثل بعوضي در مقابل بقيهاي مخلوقين هست مثل اين که شما يک سنگ کوچک را با يک عظمت يک کوهي مقايسه بکني ميگويد که يک بعوضه يک پشه در مقابل بقيه مخلوقات چقدر کوچک است، اميرالمومنين عليه السلام هم در مقابل خدا اين گونه است اين معنا و تفسيري که بعضي از علماي ما نسبت به اين قضيه داشتند اما جالب اينجا هست که در همين مورد روايت داريم در تفسيري که منسوب هست به آقا امام حسن عسکري عليه السلام که حضرت معناي اين بعوضه را بيان ميکنند که اصلا معناي اين بعوضه چه چيزي هست فقط ميخواهي بگوئيد نعوذ بالله اميرالمومنين پشه هست؟ يک چيز ديگری ماوراي اين هست، ملاحظه بفرمائيد تفسيري که منسوب هست به امام حسن عسکري عليه السلام در اين تفسير ذيل آيهاي از سوره بقره ميآيد ميگويد که به امام باقر عليه السلام عرض شد: همانا بعضي از کساني که ادعاي دوستي شما را دارند نه اين که واقعا دوستتان داشته باشند، همین الان هم يک عده هستند که دوست واقعي اهل بيت عليهم السلام هستند آنهاي هستند که به قول معروف از اهل بيت عليهم السلام تبعيت ميکنند دينشان دين اهل بيت عليهم السلام هست يک عده هستند نه ادعاي دوستي دارند در مقام عمل ولايت اهل بيت عليهم السلام را ندارد اما ادعا ميکنند که اهل بيت عليهم السلام را دوست دارد حالا در اين روايت صحبت چه هست در اين روايت ميگويد بعضي هستند که ادعاي موالات شما را دارند و گمان ميکنند که اين بعوضه علي عليه السلام هست و موافقش هم رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم ، حضرت جواب دادند فقال الباقر عليه السلام : سمع هؤلاء شيئا [ و ] لم يضعوه على وجهه . إنما كان رسول الله صلى الله عليه وآله قاعدا ذات يوم هو وعلي عليه السلام إذ سمع قائلا يقول : ما شاء الله وشاء محمد ، وسمع آخر يقول : ما شاء الله ، وشاء علي . فقال رسول الله صلى الله عليه وآله : لا تقرنوا محمدا و [ لا ] عليا بالله عز وجل ولكن قولوا : ما شاء الله ثم [ شاء محمد ما شاء الله ثم ] شاء علي إن مشية الله هي القاهرة التي لا تساوى ، ولا تكافأ ولا تدانى . وما محمد رسول الله في [ دين ] الله وفي قدرته إلا كذبابة تطير في هذه الممالك الواسعة . وما علي عليه السلام في [ دين ] الله وفي قدرته إلا كبعوضة في جملة هذه الممالك تفسير الإمام العسكري ( ع ) - المنسوب إلى الإمام العسكري ( ع ) - ص 209 اينها يک چيزي شنيدهاند در جاي خودش قرارش ندادند (درست معنا نکردهاند درست معنا را متوجه نشده باشند)، حضرت يک روزي نشسته بودند و خودشان به همراه اميرالمومنين عليه السلام بودند که يکي ميگويد آن چه خدا بخواهد و محمد صلي الله عليه و آله وسلم بخواهد و شنيدند که مرتبهاي ديگري شنيدن که فرد ديگري ميگويد آن چه خدا بخواهد و آن چه علي عليه السلام بخواهد رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم اينجا فرمودند محمد و علي و را قرين خدا قرار ندهيد پس چه کار کنيم آن چه که خدا بخواهد نگويد ما شاء الله و ما شاء محمد يا شاء الله و شاء محمد اين گونه نگويد بگويد آن چه که خدا بخواهد سپس محمد بخواهد سپس علي بخواهد، بعد ادامه ميدهد حضرت ميگويد اين را بدانيد که محمد رسول خدا که در دين خدا رسالت به عهده دارد من رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم در برابر اين قدرت مثل يک پشهاي هستم علي عليه السلام هم در اين قدرت خدا در اين ممالک خدا نيست بجز بعوضهاي در درون اين ممالک اما اين را بدانيد فضل خداي تعالي بر محمد و علي فضلي است که احدي از خلقش از اول خلقت تا آخر خلقت به او نخواهد رسيد ميگويد گمان نکنيد مقام من علي عليه السلام کم هست، نه مقام من علي عليه السلام بسيار بالا است فضلي که خدا به من علي عليه السلام داده بسيار بالا است اما در مقابل قدرت خداوند من علي عليه السلام مثل يک مثال زدهاند مثل يک پشهاي که پرواز ميکند در يک مملکت وسيع حضرت ميخواهد اين را بگويد اين بر فرض که آن روايت پذيرفته بشود اين معناي صحیح است نه اين که معنايش اين باشد که نعوذ باالله بخواهيم توهين به حضرت بکنيم اما نکتهاي ديگري که در اين قسمت وجود دارد تشبيههاي است که در کتب آقايان وجود دارد شما ببينيد آمدهاند آقا امام حسن و امام حسين عليهما السلام را تشبيه کردهاند به پشه کتاب المصنف لابن ابي شيبه نويسنده استاد بخاري هست ملاحظه بکنيد روايت معتبر است اين روايت آقاي ابو هريره ميگويد: بَصُرَ عَيْنَايَ هَاتَانِ وَسَمِعَ أُذُنَايَ النَّبِيَّ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ آخِذٌ بِيَدِ حَسَنٍ , أَوْ حُسَيْنٍ وَهُوَ يَقُولُ : تَرَقَّ عَيْنَ بَقَّةٍ مصنف ابن أبي شيبة ج 17 ص 170، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، دار النشر : دار القبلة ، المحقق : محمد عوامة. اين دو تا چشمم ديد اين دوتا گوشم شنيد از پيامبر در حالي که دست امام حسن و امام حسين عليهما السلام را گرفته بود در بعضي از نقلها داريم که «حزقه حزقه ترق عين بقه» کوچولو بيا راه بيا و بيا جلو واي چشم پشهاي بقه يعني پشه، اين نقلي است که آقايان دارند و اين روايت را بنده عرض کردم و گفتم که اين روايت معتبر است از کجا ميگويم؟ روايت از روي نرم افزار جوامع الکلم نمايش بدهم ببينيد همين روايت «ترق عن بقه» اين ابي مزرد اين راوي ملاحظه بکنيد، معاويه بن عبد الرحمن بن يسار. صدوق حسن حديث راوي بخاري و مسلم راوي بعدي هم خود عبد الرحمن بن يسار هست که ابي مزرد ميگويد مقبول است، نسبت به جرح و عدالتش هم ابن حبان البستي در الثقات ذکرش کرده است، ابن حجر در تقريب التهذيب گفته است مقبول، و يحيي بن معين هم گفته است ثقه، يکي گفته است مجهول ولي اينها در مقابلش هست، سندش اين روايت از نظر اهل سنت به چه صورت هست؟ اين روايت کلي سند صحيح دارد سند حسن هم دارد سند ضعيف و غلط هم دارد اما نکته اينجاست اين روايت سند صحيح دارد سند حسن هم دارد، پس در اين روايت آقايان آمدهاند امام حسين يا امام حسن عليهما السلام را تشبيه کردهاند به پشه، چشم پشهاي گفتهاند، اگر آن اهانتي که ما گفتهايم سندش مشکل دارد و بيان هم کرديم اگر بنا بر اهانت هست اين هم اهانت هست، بعضيها گفتهاند که مقصود از اين تشبيه امام حسن و امام حسين عليهما السلام نيستند بقه نعوذ بالله حضرت زهرا سلام الله عليها است کتاب معروفه علوم الحديث حاکم نيشابوري ملاحظه بفرمائيد حزقة حزقة ترق عين بقة... وأخبرني بعض الأدباء أن النبي صلى الله عليه وسلم أراد بالبقة فاطمة، معرفة علوم الحديث للحاكم (ص: 89) بعضي از اديبها به من خبر دادند که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مقصودش از بقه نعوذ بالله حضرت زهرا سلام الله عليها بوده است تشبيه به پشه روايت معتبر هست آقايان ميگويند که حضرت زهرا سلام الله عليها را تشبيه به پشه کرده است، ضمن اين که در کتب شيعه در تناسب با يک آيهاي قرآن و يک تشبيهاي هست اما تو بگويي ترق ترق راه بيا راه بيا مثلا بچهاي چشم پشهاي يا بچهاي که چشمانت شبيه پشه هست يا بچهاي که چشمان او شبيه پشه است، اين معنا ندارد تشبيههاي ديگر را بيان بکنيم آمدهاند رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم نعوذ بالله تشبيه به شتر کردهاند کتاب سبل الهدي و الرشاد آقاي جابر ميگويد دخلت على رسول الله صلى الله عليه وسلم والحسن والحسين على ظهره، وهو يقول: (نعم الجمل جملكما... اطلاق تشبيه الإنسان بالبهيمة إذا شاركها في بعض فعلها سبل الهدى والرشاد ج 8 ص 187، اسم المؤلف: محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ ، دار النشر : دار القاهره - بيروت - 1418هـ ، آمدند پيش پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم وارد شدند ديدند که حسن و حسين عليهما السلام را پشت خودش سوار کرده است چه شتر خوبي داريد شما دو تا بچه بهترين شتر شتر شما دو تا هست...اين که انسان را ميآيند به انسان تشبيه ميکنند زماني است که يک شباهتهاي در بعضي از افعال به او حيوان داشته باشد نعوذ بالله ميخواهد بگويد پيامبر اينجا چهار دسته پا ميرفت نعوذ بالله شبيه شتر شده بود اين هم در مورد پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم، اگر آن اهانت هست اين هم اهانت هست، باز نمونهاي ديگري که اين آقايان اين کار کردهاند تشبيه مومنين به شتر هست المسند احمد بن محمد بن حنبل، روايت 17077 سندش را آقايان ميگويند صحيح هست، ماجراي روايت اين است که شخصي ميآيد به پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم ميگويد ما را موعظه کن، اختلافاتي پيش ميآيد سنت من و سنت خلفاي راشدين را بگيريد آقا اگر چه خليفه شما بنده حبشي بود بايد اطاعت بکنيد و الْمُؤْمِنُ كَالْجَمَلِ الأَنِفِ حَيْثُمَا انْقِيدَ انْقَادَ مسند أحمد بن حنبل ج 13 ص 126، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : دار الحديث – قاهره ، المحقق : حمزه احمد الزين مومن مانند شتري است که در بيني او آهني فرو کردهاند يعني حلقهاي انداختند و هرگونه که کشيده ميشود اطاعت ميکنند، تشبيه مومن به شتر اگر آن اهانت اين هم اهانت هست شما از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم حساب کن مومن تا روز قيامت کساني که به دين حضرت باشند و با آن دين از دنيا بروند، خب همين مسئله در صحيح سنن ابن ماجه آمده است جلد اول آقاي الاباني هم تصحيح کرده است امام الوهابيه ملاحظه بکنيد همين روايت را ميآورد فَإِنَّمَا الْمُؤْمِنُ كَالْجَمَلِ الْأَنِفِ سنن ابن ماجه ج 1 ص 16، اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - - ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي اينجا ميگويد «صحيح» روايت سند را صحيح ميداند اين هم نسبت به تشبيه مومن به شتر باز تشبيه ديگري دارند آمدهاند خداوند را به مرغ تشبيه کردند کتاب الدر المنثور آقاي السيوطي ميگويد که آقاي احمد نقل کرده است در کتاب الزهد سند را ميآورد ميگويد زماني که فاجران بني اسرائيل آمدند حضرت يحيي را به شهادت رساندن خداوند به يکي از انبياء وحي فرستاد که به بني اسرائيل بگو شما اين گونه داريد جرات ميکنيد که عصيان مرا بکنيد و رسولان من را بکشيد وحتى متى أضمكم في كنفي كما تضم الدجاجة أولادها في كنفها فتجترئون علي اتقوا الدر المنثور ج 10 ص 37، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار هجر خدا ميگويد حتي زماني که من ميآيم شما را زير پر و بال خودم ميگيرم همان طور که مرغ بچههايش را زير پر و بال خودش ميگيرد باز هم بر من جرات ميکنيد، تقوا پيشه کنيد من شما را زير پر و بال ميگيرم همان طور که مرغ ميگيرد خدا را آقايان در کتابشان تشبيه به مرغ کردهاند، آنجا اهانت هست اينجا اهانت نيست؟! يک تشبيهاي کردهاند که صداي عايشه هم در آمده، کتاب صحيح بخاري ملاحظه بفرمائيد باب "من قال لا يقطع الصلاه شيء" از عايشه نقل ميکند من عذر ميخواهم از خواهران محترمي که پاي گيرنده نشستهاند معذرت ميخواهم و اميدوارم که خواهران اهل سنت بروند از علماي خودشان اين را بپرسند معنای این جمله چیست؟! ذكر عندها ما يقطع الصلاة الكلب والحمار والمرأة فقالت شبهتمونا بالحمر والكلاب صحيح البخاري ص 134، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت که پيش عايشه آمدند گفتند که سه چيز نماز را قطع ميکند، سگ، الاغ، سوم زن، جناب عايشه بهم ميريزد ميگويد شما ميآيد ما را با خر و سگ تشبيه کردهايد با الاغ و سگ، آمدند کل زنان عالم تشبيه کردهاند به الاغ و سگ اين يک نقل، نقل ديگري در صحيح بخاري هست از عايشه روایت 511 لقد جَعَلْتُمُونَا كِلَابًا صحيح البخاري ص 134، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت ما را سگ فرض کرديد نقل ديگر صحيح مسلم ملاحظه بکنيد در صحيح مسلم روايت 270 ميگويد که در پيش عايشه همین صحبتها شد و عايشه گفت لقد شبهتمونا بالحمر والكلاب صحيح مسلم ص 233، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دارالطيبه - رياض ، شما ما را به الاغ و سگ تشبيه ميکنيد و در ادامه در روایت 271 عايشه ميگويد عدلتمومنا بالکلاب و الحمر صحيح مسلم ص 233، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دارالطيبه - رياض ، ما را معادل سگان و شتران قرار ميدهيد دقت بکنيد يعني تشبيه را به جاي رساندن که صداي عايشه هم در آمده آن وقت ميگويد که شما به اين امام توهين کردهايد، ما اهانت نميکنيم، شما کاري کردهايد که همان صداي عايشه در آمد و جالب اينجا هست من توجيهات علما را ذيل اين ميديدم کسي نيامده است توجيه درست و حسابي کند، زن کسي هست که در فرهنگ ما ميگويند بهشت زير پاي مادران هست در فرهنگ ما ميگويند که دختر مايهاي برکت خانه است، اين گونه صحيح بخاري معرفي ميکند اين چه کتابي هست که صداي عايشه هم در ميآيد: ما را سگ فرض کردهايد، همين تفکر هست که در سعودي اخيرا يک چند سالي هست که شناسنامه به زنها دادهاند، رانندگي که نميتوانند بکنند تازه شناسنامهاي که دادهاند اصلا نميتواند که بچه اش را از بيمارستان مرخص بکند شناسنامه دارد اشم بچه داخلش هست ولي نه بايد يک مردي کنارت باشد اين محصول همان تفکر هست مجري:
کليپ بعدي مربوط به معرفي کتاب هست معرفي کتاب از يکي از مستبصرين مشهور و بزرگوار که با همديگر ميبينيم پخش کليپ:
کتاب "لماذا اخترت مذهب الشيعه" مذهب اهل بيت عليهم السلام نوشتهاي علامه محمد مرعي الامين الانطاکي. اين کتاب به داستان هدايت «علامه محمد مرعي الامين الانطاکي» به مذهب شيعه ميپردازد؛ وي يکي از علماي بزرگ شافعي و رئيس تمامي قاضيان شهر انطاکيه بود. ايشان قبل از بيان زندگي نامه و علت هدايت خود، چنين ميگويد: من مذهب امام صادق عليه السلام را برگزيدم، مذهبي که تمام مذاهب چهارگانه اهل سنت، فرع بر آن هستند. از امام صادق عليه السلام پيروي نمودم که اصل و ريشه تمامي مذاهب اسلامي است امام صادقي که عالم بزرگ اهل سنت يعني ابوحنيفه شاگرد ايشان بود و ميگفت اگر 2 سال شاگردي من در محضر ايشان نبود هلاک ميشدم. پس از ابوحنيفه مالک بن انس علمش را از کتابهاي ابو حنيفه به دست آورد و شافعي نيز از مالک فرا گرفت و همان علومي را آموخت که او از ابو حنيفه و ابوحنيفه از امام صادق عليه السلام فرا گرفته بود احمد بن حنبل نيز همين راه را طي نمود. بنابراين تمامي مذاهب چهارگانه اهل سنت علمشان را از امام صادق عليه السلام آموختهاند و هر چه در کتابهاي مذاهب چهارگانه اهل سنت يافت شود که مطابق نظر شيعه 12 امامي باشد، بي شک از امام جعفر صادق عليه السلام است و هر چه مخالف شيعه باشد، اجتهاد خودشان است. بنابراين من مذهبي را اختيار نمودم که تمامي مذاهب اسلامي ريزه خوار آن ميباشند. «علامه انطاکي» پس از بررسي مذاهب اهل سنت و حتي وهابيت و مناظرات مختلفي که در کتابش از آنها ياد ميکند، به حقانيت مذهب شيعه پي ميبرد و راهي جز پيروي از مکتب نوراني اهل بيت عليهم السلام عليه السلام در مقابل خود نميبيند. وي در ادامه علل شيعه شدنش را اين گونه شرح ميدهد: 1- اختلاف گسترده مذاهب اهل سنت در مسائل مختلف به گونهاي که حتي عدهاي چيزي را حلال ميشمارند و عدهاي حرام ميدانند. 2- عمل به مذهب شيعه بدون شک جايز است و ذمهي من را در برابر خداوند بري ميکند. همان گونه که علماي اهل سنت چون «شيخ محمود شلتوت» شيخ دانشگاه الازهر مصر در آن فتواي جهاني خود بيان کردهاند. 3- با دلايل قوي و برهانهاي قاطع و محکم حقانيت مذهب اهل بيت عليهم السلام عليه السلام برايم آشکار گشت و دريافتم مذهب حق، همان مذهبي است که شيعه از اهل بيت عليهم السلام عليه السلام و آنان از جدشان و پيامبر اکرم صل الله عليه و آله از خداوند جليل دريافت نمودند. 4- وحي در خانه اهل بيت عليهم السلام عليه السلام نازل شده است و ايشان به معارف الهي که در خانهاي آنها نازل شده، از سايرين آگاهترند و شايسته است که انسان عاقل نيز از چيزي پيروي کند که آنها صحيح ميدانند. 5- بسياري از آيات قرآن که بر مدعاي شيعه دلالت ميکند. 6- روايات فراواني که شيعه و اهل تسنن در کتابهايشان از رسول اکرم صل الله عليه و آله نقل نمودهاند که حقانيت ادعاي شيعه را ثابت ميکند. مطالعه کتاب «المراجعات» نوشته علامه شرف الدين و مناظره با علماي شيعه نيز سهم مهمي در هدايت «علامه محمد امين انطاکي» داشت که وي در اين کتاب از آنها پرده بر ميدارد. بينندگان عزيز ميتوانند براي دريافت فايل PDF کتاب به سايت WWW.valiasr-aj.com بخش کتابخانه مراجعه نمايند. مجري:
کليپ بعدي شبههاي ديگري هست از عثمان الخميس شبههاي را مطرح کرده است و در حقيقت خواسته که به يک شبهه ديگر پاسخ بدهد که يک شبههاي را مطرح ميکند پخش کلیپ:
عثمان الخمیس: شيعيان در مورد عثمان يک تعبير باطل ميآورند و ميگويند که عثمان به فاميل و آشناهايش مسئوليت داد و او به امت خيانت کرده است و بني اميه بر عثمان سوار شدند و عثمان همه چيز را به آنها داده است و پس و پس ... اين تاويل باطل است عثمان وقتي که به فاميل و آشناهايش مسئوليت داد فقط آنها را مسئوليت نداد عثمان بيشتر از 21 والي داشت فقط 5 نفر از آنها را مسئول کرد چه مشکلي دارد به خصوص اين که در تاريخ ثبت شده است علي هم به فاميل و هم به آشناهايش مسئوليت داده است و حتي به شش نفر از آشناهايش مسئوليت داد اگر عثمان به 5 نفر از آنها مسئوليت داد علي به 6 نفر از آنها مسئوليت داد بسيار خب اما ما نه به علي تاول ميکنيم و نه به عثمان ... استاد روستائي:
به قول معروف که ميگويند طرف آمد ابروهايش را درست کند زد چشماهايش را هم کور کرد، اين ميخواهد شيعه را رد بکند عمر بن خطاب را از بين برد، آمده ميگويد که شيعيان يک تاویل باطلي دارند ميگويند که عثمان بني اميه بر مردم سوار کرد که گفته که اين حرف شيعه هست، منابع متعدد اهل سنت اين حرف را به عمر و ابن عمر هم نسبت دادهاند و حتي بعضي صحابه، در کتاب الاثر آقاي ابو يوسف ببينيد سند اين روایت معتبر است آقايان ميتوانند ايراد بگيرند بيايند امام عظمشان را زیر سوال ببرند قال حدثنا يوسف عن أبيه عن أبي حنيفة قال بلغني ان عمر بن الخطاب رضى الله عنه قال لو وليتها عثمان لحمل آل أبي معيط على رقاب الناس كتاب الآثار ج 1 ص 217، اسم المؤلف: يعقوب بن إبراهيم الأنصاري أبو يوسف الوفاة: 182 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1355 ، تحقيق : أبو الوفا به من خبر رسيد عمر گفت اگر من عثمان را بياييم به خلافت برگزينم بني اميه يا بني معيط را بر مردم سوار ميکنند به گفتهاي ابو حنيفه اين حرف عمر بن خطاب است، پس اين تاويل ما نيست حرفي که عمر بن خطاب گفته است در مصنف عبد الرزاق ميگويد آقاي ابن عمر گفته است عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: وَإِنْ كُنْتَ يَا عُثْمَانُ عَلَى شَيْءٍ فَاتَّقِ اللَّهَ، وَلَا تَحْمِلْ بَنِي أَبِي مُعَيْطٍ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ، مصنف عبد الرزاق ج 5 ص 481، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي عثمان اگر چيزي به دستت رسيد تقوا پيشه کن اينها را بر مردم سوار نکن اين هم حرف آقاي ابن عمر، چون موارد متعدد است همين مقدار کفايت ميکند، اما مسئلهي بعدي ايشان گفت که عثمان به دوست و آشنا و فاميلش مسئوليت داد و علي عليه السلام هم مسئوليت داد، اگر عثمان به 5 نفر مسئوليت داد علي عليه السلام به 6 نفر مسئوليت داده است، کاش يکي از دوست و آشنايان اميرالمومنين عليه السلام را نام ميبرد يکي يکي و سابقهاش را هم نام ميبرد ما آن چه که اميرالمومنين عليه السلام سراغ داريم اين که برادرش عقيل بچههايش گرسنهاند بيش از آن چه که بيت المال است ميخواهد به دست بياورد و از حضرت بگيرد اميرالمومنين عليه السلام آهني را گداخته ميکند و دست عقيل را نزديک آن آهن ميبرند و وقتي که عقيل متوجه ميشود اميرالمومنين عليه السلام ميخواهد دستش را بسوزند دستش را ميکشد عقب آقا ميخواهي من را بسوزاني، حضرت ميفرمائيد عقيل به قول معروف آتش قيامت نسيب من بشود اين آتش دنيا هست آتش قيامت خيلي بالاتر است، اين برخورد اميرالمومنين عليه السلام نسبت به عقيل هست، اميرالمومنين عليه السلام دنبال شايسته سالاري بودند اصلا نگاه نميکرد اين فاميل هست يا فاميل نيست از آن طرف مالک اشتر سرکار ميگذارند از آن طرف فرزند کسي را ميآورند سرکار ميگذارند که با او مشکل داشتند جناب محمد بن ابي بکر رحمت الله عليه جناب محمد يک شخصيت نازنيني هست فرزند ابوبکر هست، ابوبکر با اميرالمومنين عليه السلام رابطه خوشي داشته؟ نخير صحيح بخاري دارد اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ صحيح البخاري ج 4 ص 1549، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا تو مستبدانه برخورد کردي سخن غصب خلافت است سخن کمي نيست اما فرزند همين شخص چون آدم شايستهاي هست اميرالمومنين عليه السلام والي مصر ميکند اميرالمومنين عليه السلام دنبال دوست و فاميل اينها نيست دنبال شايسته سالاري هست و به مجردي که به اميرالمومنين خبر ميرسد که فلان والي شما آمده با ثروتمندها سر سفره نشسته است حضرت چه کار ميکند؟! فوري عمل ميکند نامه برايش مينويسند فلاني رياست اگر ماندني بود به تو نميرسيد شنيدهام همچنين کاري را کردهاي امر و خطاب ميکند به سرعت، اما ببينيم کساني که عثمان آمده به کار گرفته است چه کسانی هستند اين کتاب آقاي ابو الاعلي المودودي نوشته است يک شخصيتي هست که از نظر معاصرين خيلي شخصيت والاي هست بسيار ايشان رامدح کردند، کتاب "الخلافه و الملک" ميگويد عثمان آمد به خلافت رسيد آمد مَناصب بزرگ را به فاميلهاي خودش و يک امتيازهاي اختصاص به اينها داد که اعترض الناس عليها عامه الخلافة والملك ج 1 ص 164، اسم المؤلف: المؤلف: أبو الأعلي المودودى، المحقق: أحمد إدريس ، دار النشر : دار القلم ، سنة النشر: 1398 – 1978 ، الطبعة: الاولی عموم مردم عليه آن اعتراض کردند مجري:
مشکل اساسي اين بوده است که عثمان يک امتيازات ويژهاي را براي نزديکانش قائل شد استاد روستائي:
يک زياده خواهيهاي را يعني فقط اين نبوده که به 3 يا 4 تا فاميل پست بدهد، ميرسيم به شرح حال آن فاميلها که کي هستند اما در همين مقدارش را ما خيلي مختصر مثال ميزنيم در پاورقي همان کتاب ميگويد آقاي عثمان اعطي کرد خمس غنيمه آفريقا 500 هزار دينار شما با احتساب هر دينار 4 و نيم گرم فرض بکنيد 500 هزار ضرب در 4 هزار يعني 2 ميليون گرم طلا چي ميشود!!! اين را داد به مروان اين ماجرا را آقاي ابن الاثير نقل ميکند مروان که ميدانيم که ديدگاه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نسبت به او چه هست بعد، آقاي عبد الله بن سعد بن ابي سرح اين آقا را ميآيد به کار ميگيرد اين کسي هست که زمان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مرتد شده يک موقعي کاتب پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم بود مرتد شد به کفار ملحق شد پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم گفت که خونش هدر است همچنين آدمي را ميآيد به کار ميگيرد اين هست آن دوست و آشنايان آقاي عثمان الخميس، براي چه عثمان را کشتهاند، بخاطر همين کارها بود، يکي ديگر از آن افرادي که عثمان به کار گرفت، آقاي معاويه بود معاويه قبلا حاکم دمشق بود ببينيد ميگويد در زمان عمر معاويه حاکم دمشق بود عثمان آمد حکومت دمشق و حمص و فلسطين و اردن و لبنان را همه را داد به معاويه، نگاه کنيد چه قلمروي را به معاويه ميدهد، اين چيزي است که عثمان دارد اختصاص ميدهد، ما در برنامه چالش 2 هفته قبل گفتيم که رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود يموت على غير ملتي، أنساب الأشراف ج 2 ص 120، اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر : اين کسي هست که إن تابوت معاوية في النار وقعة صفين ج 1 ص 219، اسم المؤلف: نصر بن مزاحم بن سيار المنقري (المتوفى : 212هـ) الوفاة: 212 ، دار النشر : معاوية في تابوت مقفل عليه في جهنم أنساب الأشراف ج 2 ص 121 ، اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، دار النشر : فرد ديگر حکم باباي همين مروان، آقاي عثمان آمد به او جايگاه داد اين حَکَم چه کاره هست؟ "الاصابه في تمييز الصحابه" الحكم بن أبي العاص بن أمية بن عبد شمس القرشي الأموي عم عثمان بن عفان ووالد مروان بن سعد أسلم يوم الفتح وسكن المدينة ثم نفاه النبي إلى الطائف الإصابة في تمييز الصحابة ج 2 ص 104، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي عموي عثمان هست باباي مروان هست روز فتح مکه به زور شمشير مسلمان شده رسول خدا تبعيدش کرده است به طائف زمان عثمان آمد مدينه جالب است که در تاريخ داريم زمان خلافت ابوبکر، عثمان گفت اين را بياوریم؟ ابوبکر گفت نه اين منفور پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم است تبعيدي هست زمان عمر گفت اين را بياورم؟! عمر گفت: اين تبعيدي پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم هست اما خود عثمان زمانی که قدرتمند شد کسي که تبعيدي پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم هست را آورد، پر و بال بهش داد که در تاريخ داريم وقتي که آمد در مجلس عثمان يک ساتر عورت داشت موقعي که آمد از مجلس عثمان برود بيرون يک به اصلاح امروزي يک پالتو يک شنل روي شانهاش بود که چه قيمتي داشت از خز بود و يک قيمت هنگفتي داشت علاوه بر پولهاي که به او داده بود، حالا اين آقاي حکم غير از تبعيد پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم ديگر چه ويژگي دارد کتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد آقاي شعبي ميگويد از عبد الله بن الزيبر شنيدم در حالي که به کعبه آويزان شده بود ميگفت، که رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فلاني را و فرزندش را در حالي که آن فرزند در صلبش بود لعن کرده، در نقل ديگري داريم که آقاي احمد و آقاي طبراني آورده، ميگويد پسر زبير اين گونه ميگفت : لقد لعن الله الحكم وما ولد على لسان نبيه مجمع الزوائد ج 5 ص 241، اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت - 1407 خداوند حکم و فرزندش را به زبان پيامبرش صلي الله عليه و آله وسلم لعنت کرد بر زبان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم لعن اينها را جاري کرد يعني آقاي حکم و مروان که در صلبش بود اينها ملعون خداوند هستند آن وقت اين معلونها را آقاي عثمان آورد به آنها حکومت داد قدرت و 500 هزار دينار پول به آنها داد، اين شخصيتي است که به قول معروف آقاي عثمان بن الخميس از آن دفاع ميکند، يک نمونه بياوريد که اميرالمومنين عليه السلام اين گونه با کسي برخورد کرده باشد اميرالمومنين عليه السلام دست برادرش را ميخواهد بسوزاند که بفهمد که آتش يعني چه! بفهمد عذاب يعني چه! اما آقاي عثمان ميآيد اين گونه به تبعيديهاي پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم کمک ميکند نزد پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اينها منفور بودند، آقا چون تو مرواني، پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم لعنت کرده است ایرادی ندارد 500 هزار دينار بگير، مجري:
کليپ بعدي قسمت چهارم گفت و گو با مستبصر عزيز جناب ذوالکفل هست که با همديگر ميبينيم کليپ:
ما شيعهايم، رسالتمان محمدي، ولايتمان علوي، عصمتمان فاطمي، سخاوتمان حسني، عزتمان حسيني، غيرتمان عباسي، صبرمان زينبي، عبادتمان سجادي، شريعتمان باقري، مذهبمان جعفري، بردباريمان کاظمي، مهربانيمان رضوي، بخششمان تقوي، زياتمان نقوي، نگاهمان عسکري و اميدمان مهدوي است، ما شيعهايم. در تمام کتابهاي اهل سنت که مراجعه ميکردم پيدا ميکردم مثلا همان قضيه غدير خم خيلي جالب بود در آن کتابها پيدا ميکردم تمام جريان غدير خم که دکتر تيجاني در کتابشان معرفي ميکردند مطالعه ميکردم در کتاب اهل سنت پيدا ميکردم آن زماني که پيامبر صل الله عليه و آله معرفي کرده اميرالمومنين عليه السلام من کنت مولا فهذا علي مولا ما مشغول دعا «اللهم و آل من والاه ونصر من نصره وخذول من خذله و ادرل حق ما حيص داره ثم البصر امامته و عقد له مواکبا و امره بصاحبه بتحنيه و فعلوا و امره مومنين، و کان في مقدمه الناس ابوبکر و عمر يقولان بخا بخا يابن ابي الطالب الصبح يا مولاه و کل مومن و مومنا»، خيلي جالب است تمام اين جريان غدير خم آن جا که مطالعه کردم رفتم در آن کتابهاي بزرگ و معروف تاريخي و حديثي اهل سنت پيدا کردم اين باعث شد که براي من قانع کننده باشد کفايت نکردم به اين مطالعه بحث من تصميم گرفتم قبل از اين که من بروم بپرسم از بعضي از علما اگر اشتباه نکنم ماه هفتم يا هشتم که بودم در موسسه دارالهدي بودم يک روزي خوابيده بودم در حال خواب در عالم خواب ديدم که من مسافرت کردم به يک کشور که من نرفته بودم قبلا و من وقتي که رسيدم در آن کشور يک صدا به گوشم رسيده کسي که به من گفته نميدانم کي هست فقط صدا به من گفته که اين قبر امام خميني هست دعا کن براي ايشان و نديدم که چه کسي به من ميگفت فقط صدا به گوش من رسيده و ناگهان ديدم که يک قبر جلوي من هست داشتم دعا ميکردم براي امام خميني چون صدا گفته قبر امام خميني رحمه الله عليه داشتم دعا ميکردم خيلي دعا کردم که يه دفعه از خواب پريدم ديدم که من در تانزانيام پس اين کشوري که قبلا نرفته بودم نميدانستم که کجا بود بعد از آن که از خواب پريدم داشتم فکر ميکردم معناي اين خواب چه ميشود معناي اين خواب چه هست؟ چرا من در خواب ميبينيم که دعا ميکردم براي امام خميني، رفتم سراغ بعضي از کتاب شيعه پرسيدم يکي همان مدير مدرسه دارالهدي که بودم پرسيدم ايشان جالب هست يک چيزي گفت که آقاي ذوالکفل ببين قبل از اين که به شما پاسخ بدهم نتيجه بحث شما در اين چند ماه که اينجا هستي به چه رسيدهاي نظر شما چه هست قبل از اين که جواب بهشون بدهم من جواب دارم بعدا بهشون گفتم که طبق تحقيقي که کردهام من دانشجوام کورکورانه هم بحث نکردهام دقيق بحث کردم به کتابهاي اهل سنت مراجعه کردم ديدم که اين مذهب حق است چون تمام دلايلي که آن جا ميآوردند خصوصا جريان غدير خم پيدا کردم در کتابهاي اهل سنت کاملا ديدم که قانع هستم اين يک مذهب حق هست بعد از اين که چنين پاسخي را بهش گفتم ايشان به من گفتند بله بنده هم به شما ميگويم اين خوابي که ديدهاي طبق تحليل بنده اگر اشتباه نکنم اين گونه به من گفته است خداوند متعال شما را تاييد بکند يک مهري بکند به اين تحقيقي که شروع کردهايد يک نوع مهر هست يک نوع امضا خدا بر شما که تحقيق ميکنيد شک نداشته باشيد که شما در راه حق هستيد مجري:
ميخواهيم بخش دوم شروع کنيم استاد روستايي عزيز که مقايسه ي جوامع روايي اهل سنت جوامع روايي شيعه بود که شروع کرديم با مقايسه کتاب صحيح بخاري و کتاب شريف کافي استاد روستائي:
تا به اين جلسه در بحث توحيد بين کتاب کافي الشريف و بين کتاب صحيح بخاري چندين مقايسه انجام دادهايم روايت ديگري را که من امشب خدمت بينندگان ميخواهم بيان بکنم روايتي است که در کتاب کافي شريف آمده است و در بخاري هم به يک نوع ديگري آمده است روايت هست که أن الله خلق آدم علي صورته الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 134 خداوند آدم را بر صورتش آفريد اين روايت ببينيم از نظر شيعه به چه معناست و چگونه روايت ميشود و چگونه بيان ميشود و از نظر صحيح بخاري به چه صورتي هست ملاحظه بکنيد آقاي محمد بن مسلم ميگويد محمد بن مسلم قال : سألت أبا جعفر عليه السلام عما يروون أن الله خلق آدم على صورته الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 134 از امام باقر عليه السلام پرسيدم پيرامون آن چه که روايت ميکنند يعني برادران اهل سنت که خداوند آدم را به صورت خودش آفريد از نظر شما امام شيعه يعني چي يعني خدا صورت دارد؟! آدم را مثل خودش آفريده است شبيه خودش تشبيه هست چي هست؟! حضرت فرمودند فقال هي : صورة ، محدثة ، مخلوقة واصطفاها الله واختارها على سائر الصور المختلفة الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 134 اين يک صورتي است که خدا ايجاد کرد و مخلوقي است که خدا خلق کرده است آن صورت را خداوند او را برگزيد و آن صورت را اختيار کرد در ساير صورتها و اين صورت را به خودش اضافه کرد گفت اين صورت من هست نه اين که اون صورت به قول معروف که صورتي داشته و بعد آمد آدم را مثل خودش آفريد نه ميگويد صورت مخلوقي بود شما ببينيد مثلا ما در قرآن داريم خدا ميگويد ُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي سمره حجر آیه 29 من از روح خودم به آن دميدم يعني خدا يک تکيه از خودش را کنده است و در آدم قرار داده است؟ خیر روح مخلوق خداست خدا چون مخلوق خودش هست منتسب به خودش ميکند، به عنوان مثال يک کسي ميآيد ماشيني را ميسازد ميتواند بگويد اين ماشين من يا نميتواند بگويد، ميتواند بگويد، خدا روح را خلق کرده ميگويد روحي روح من يعني روحي که من خلق کردم صورت، صورت را خدا خلق کرده است نگويد که خدا آدم را مثل خودش آفريد يک قيافهاي خدا داشت بعد آمد آدم را از قيافه خودش نقاشي کرد اين گونه که نيست، نه يک مخلوقي را خدا آفريده يک صورتي را خدا آفريده آن صورت را بر ساير صور برگزيده و اختيار کرده و او را اضافه به خودش کرده و آدم را بر اساس آن صورت آفريده است يا مثلا مثال ميزند حضرت كما أضاف الكعبة إلى نفسه الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 134 کعبه را به خودش خدا نسبت ميدهد ميگويد "بيتي" خانه من، خدا مگر مثل ما خانه دارد که بيايد در آن زندگي بکند نه آن مخلوق خداست، خدا به او ميآيد نسبت ميدهد حتي در روايت متعددي داريم که در کتب ديگر غير از کافي که شخصی ميآيد شخص دیگری را ميزند حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم نهي ميکند ميگويد که خداوند آدم را بر صورت خودش آفريد يعني آن صورتي که اختيار کرده بود آن صورت برگزيده آن صورت مخلوق آدم يک موجود ويژهاي هست انسان يک موجود ويژهاي هست نبايد در گوش يک انساني بزني معنايش اين هست، اين از ديد شيعه که نه از آن جسميت لازم ميآيد و نه تشبيه، اما اين روايت را در صحيح بخاري مورد بررسي قرار بدهيم، کتاب الاستئذان باب بدء السلام روایت از آقاي ابوهريره، ميگويد خَلَقَ الله آدَمَ على صُورَتِهِ طُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا صحيح البخاري ص 1554، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة خدا آدم را خلق کرده به صورت خودش طولش 30 متر هست 6 ذراعا که ميشود 30 متر علي صورته خدا مثل صورت خودش آفريد يعني تشبيه از آن بدست ميآيد، ببينيد علماي اهل سنت و وهابيت چگونه گفتهاند يک نمونه از آقاي قتيبه، روايتی است در تاويل مختلف الحديث فقال النبي صلى الله عليه وسلم إن الله خلق آدم يريد في الجنة على صورته يعني في الدنيا تأويل مختلف الحديث ج 1 ص 321، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري الوفاة: 276 ، دار النشر : المكتب الاسلامي - مؤسسة الإشراق الطبعة: الطبعة الثانية- مزيده ومنقحة 1419هـ - 1999م اينجا که ميگويد که به قول معروف که خدا آدم را خلق کرد منظورش اين است که در بهشت خلق کرد منظورش از علي صورته يعني در دنيا آدم قيافهاش مانند قيافهي خدا هست يعني خدا صورت دارد در صفحه بعد ميگويد والذي عندي والله تعالى أعلم أن الصورة ليست بأعجب من اليدين والأصابع والعين وإنما وقع الإلف لتلك لمجيئها في القرآن ووقعت الوحشة من هذه لأنها لم تأت في القرآن ونحن نؤمن بالجميع ولا نقول في شيء منه بكيفية ولا حد قالوا حديث في التشبيه تأويل مختلف الحديث ج 1 ص 321، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري الوفاة: 276 ، دار النشر : المكتب الاسلامي - مؤسسة الإشراق الطبعة: الطبعة الثانية- مزيده ومنقحة 1419هـ - 1999م نظر من هست خدا ميداند صورت که عجيبترين دست و انگشت و چشم نيست که خداوند دست دارد نعوذ بالله انگشت دارد چشم هم دارد حالا صورت هم داشته باشد اين که آمده است به خاطر چه هست بخاطر اين که در قرآن هم آمده است بعضيها وحشت کردند که در قرآن نيامده است ميگويم که نه، ما قبول داريم اما کيفيت و حد مشخص نميکنيم پس خدا صورت هم دارد، اين نظر آقاي ابن قتيبه، اما آقاي ابن العثيمين از علماي وهابيت ملاحظه بفرمائيد در شرح العقيده الواسطيه ميگويد ما هي الصورة التي تكون لله ويكون أدم عليها؟ قلنا: إن الله عز وجل له وجه وله عين وله يد وله رجل عز وجل، لكن لا يلزم من أن تكون هذه الأشياء مماثلة للإنسان، فهناك شيء من الشبه لكنه ليس على سبيل المماثلة شرح العقيدة الواسطية ج 1 ص 110 المؤلف: محمد بن صالح بن محمد العثيمين (المتوفى: 1421 هـ) ، خرج أحاديثه واعتنى به: سعد بن فواز الصميل ، الناشر: دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع، المملكة العربية السعودية ، الطبعة: السادسة، 1421 هـ آن صورتي که خدا دارد و آدم براساس آن هست براساس آن خلق شده اين صورت چه هست؟! ميگويد: خدا چشم دارد، دست دارد، پا هم دارد فکر نکنيد که ما منظورمان اين شبيه دست و پاي انسان هست ولي دارد (حالا ممکن هست اگر ما 5 تا انگشت داريم خدا 6 تا انگشت داشته باشد) يک شباهتهاي هست اينجا مماثلت نيست بالاخره تشبيه هست شباهت هست بين خودمان ما هم جسميم و خدا هم جسم هست، ما صورت داريم خدا هم صورت دارد به صورت خودش هم آفريده هست، آقاي القنيمان در کتاب شرح التوحيد من صحيح البخاري جلد دوم ملاحظه بکنيد صفحهاي 41 ميگويد وبهذا يتبين أن الصورة كالصفات الأخرى, فأي صفة ثبتت لله تعالى بالوحي, وجب إثباتها والإيمان بها. شرح كتاب التوحيد من صحيح البخاري - الغنيمان (2/ 33) صورت هم مثل بقيه صفات هست هر صفتي که هر صفتي که به واسطهاي وحي ثابت بشود ما بايد اثباتش بکنيم و ايمان بهش بياوريم پس طبق گفته آقايان خدا صورت هم دارد و آدم را هم به شکل صورت خودش آفريده است پس با روايت شيعه فرق کرد، اين کاملا از آن تشبيه و تجسيم بدست ميآيد در جلسات گذشته هم از آقاي العثيمين نقل کرديم که خدا جسم هست اين را قبول دارند، در جسم بودند اشکال نميبينند، حالا ببينيم در کتاب کافي يا بخاري روایتی مطابق با کتاب مقدس وجود دارد، در بخاري آمده است خدا آدم را به صورت خودش آفريد، بفرمائيد اين کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد مطابق چاپ ايلام هست که معتبرترين ترجمه هست ببينيد سفر پيدايش آيه 28 و 27 پس خدا آدم را به صورت خود آفريد او را به صورت خدا آفريد ايشان را نر و ماده آفريد خدا آدم را به صورت خود آفريد، در کتاب بخاری چه مطلبی آمده بود؟! خَلَقَ الله آدَمَ على صُورَتِهِ صحيح البخاري ص 1554، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة يک ترجمه ديگر هم هست عهد جديد انتشارات مژده همين اول کتاب مقدس اين يک مدل ديگر ترجمه کرده است اين آيات: پس از آن خدا فرمود اينک انسان را بسازيم ايشان مثل ما و شبيه ما باشند و بر ماهيهاي دريا و پرندگان آسمان و همه حيوانات وحشي و اهلي بزرگ و کوچک بر تمام زمين حکومت کنند پس خدا انسان را شبيه خود آفريد، خدا انسان را شبيه خود آفريد ايشان را زن و مرد آفريد. اينها همانند آقاي العثيمين ترجمه کردند و اين انتشارات ايلام مثل بخاري ترجمه کرده است فرقي نميکند، بپرسيد از اين شبکههاي وهابي که چرا اينقدر بخاري شبيه تورات تحريف شده هست مجري:
اين که بسياري از اين روايتها را ابوهريره نقل کرده است آقای خواجويي از سيرجان
ميخواهيم با اين انصاري صحبت بکنيم گوشيش را قطع ميکند يا آقاي سجودي قطع ميکند آن آقاي عقيل بي عقل قطع ميکند نميگذارند حرف بزنيم، ميگويند که امام رضا شفا نميدهد امام رضا خيلي هم شفا ميدهد سرطاني، فلج کور همه چي آقا امام رضا شفا ميدهد ما توسل ميجويم به آقا امام رضا خيلي هم دوسش داريم اهل بيت عليهم السلام ما هستند، اين شبکههايتان را جمع کنيد برويد، اهل تسنع داخل ايران هيچ مشکلي با کسي ندارد آنها مذهب خودشان را انجام ميدهند ما هم مذهب خودمان را انجام ميدهيم کسي کاري به کسي ندارد مردم زندگيشان را ميکنند شما پول وهابي را ميگيرد سرکار خانم کاووسي از لرستان
در مورد اين وهابيها ميخواستم بگويم به نظر من اينها از آدمهاي بت پرست کافر هم بدتر هستند چون دارند با اسم اسلام اصل اسلام را نابود ميکنند دين اسلام ديني هست که حتي ميگويد يک حيواني را اذيت بکني گناه کبيره مرتکب شدهاي ولي از همچنين ديني آنها يک دين خشن و آدم کش ساختهاند و بعد خيلي واضح حرف هايشان را به قرآن ترجيح ميدهند، چيزي نمانده بگويند که نعوذ بالله قرآن دروغ ميگويد حرف ما درست هست و از حرف هايشان ميشود خيلي راحت فهميد مشرک واقعي اينها هستند، ما حديث داريم که اگر کسي به غير از سنت علي بگويد اميرالمومنين اين مرتد ميشود ولي اينها خيلي راحت به يزيد که بدترين آدم روي زمين هست ميگويند اميرالمومنين، من از اهل سنت خواهش ميکنم يک مقدار تحقيق کنند حرف اين وهابيت را گوش ندهند و خودشان راه درست را انتخاب بکنند ديگر عرضي ندارم از برنامه شما هم ممنونم آقای بهادري از کرج
بنده هم به ضم خودم شهادت حمزه سيد الشهدا را خدمت مسلمانان مخصوصا شيعيان آقا اميرالمومنين عرض تسليت دارم اما من دو سال هست خيلي کلنجار رفتم هنوز جوابم را از آقايان وهابي نگرفتهام يکي دو بار هم به اسم نظري رفتم قطع کردند باز هم الان دارم سوالم را مطرح ميکنم يک مبدا وجوب انتخاب خليفه در قرآن توسط امت اسلام کدام آيه ميباشد آيا آيهاي داريم در قرآن که بگويد که اي مردم واجب است براي پيامبر خليفه انتخاب بکنيم که آقاي عمر خليفه دوم با زور حضرت علي را ميبرد که با ابوبکر بيعت کند اين وجوب را آقايان وهابي به ما بگويند، دوم مبدا انتخاب خليفه سنت کدام حديث هست که پيامبر گفته باشد مثلا از پيامبر از پيامبران گذشته گفته باشد اي امت بر شما واجب است که بعد از من خليفه انتخاب بکنيد اين کجا هست اين را به ما بگويند 146 هزار خوردهاي از 11 منبع اهل سنت روايت آوردهاند از اين 146 هزار و خوردهاي کجا پيامبر گفته باشد تاکيد کرده باشد بر امت واجب است براي پيامبران يا پيامبر بعدي خليفه انتخاب بکند ما تا اينجا که ياد داريم 124 پيامبري که خدا فرستاده است براي راهنمايي بشر به دستور خدا خليفه انتخاب کردهاند خودشان حق نداشتهاند خليفه انتخاب بکنند اين را آقايان اهل سنت توجه داشته باشند آقايان وهابي هم توجه داشته باشند بروند در کتبهاي خودشان سرکشي کنند، سوم کتاب آيه يا حديث گفته است اگر يکي از صحابه و يا امتي براي پيامبر خود خليفه انتخاب نکرد خداوند آن امت را تهديد کرده و عذاب ميکند کجا گفته است چهارم در انتخاب عثمان در طبقات جلد دوم صفحهاي 84 و ابن حديد مفصل آورده است که عمر جناب خليفه دوم اگر من شما را تعيين کردهام به اين صورت عمل کنيد اول 3 نفر اين طرف 3 نفر آن طرف به اين صورت اکثريت به هر کسي راي داد او خليفه بشود به اين صورت اگر 3 نفر خليفه انتخاب کردهاند و آن 3 نفر هم همين طور ملاک هر طرف که عبد الرحمان عوف هست خليفه بشود چرا در مستدرک حاکم جلد 32، 50 عبد الرحمان عوف تنها صحابهاي بود که آمد خدمت حضرت رسول در مکه گفت يا رسول الله در زماني که ما مشرک بوديم عزت داشتيم چون بت ميپرستيديم زماني که مسلمان شديم ذلت پيدا کرديم اين شخص ميشود براي عمر ملاک گزينش، عمر گفت اگر اين 6 نفر بعد از مرگ من درست عمل نکنند دستور داد گردن هر 6 نفر صحابه را بزن به آقاي طلحه انصاري دستور داد فرمانده تيم 50 نفرهاي که آقاي عمر انتخاب کرده بود شما که ميگويد قتل صحابه نکنيد چطور جناب خليفه دستور ميدهد دستور قتل شش صحابه ناب را دستور ميدهد خب اين حق را چه کسي به خليفه دوم داده است اين را به ما بگويند ممنون و سپاس گذارم مجري:
در تماس اول اشاره داشتند که وهابيها همواره به نامردي و ظلم ميجنگند اما اميرالمومنين عليه السلام امام اول شيعيان همواره در جنگها هم به مردانگي پيش ميرفتند، سرکار خانم کاووسيان هم اشاره داشتند به اعمال وهابيت که همه اعمال و همه جناياتشان را تطبيق ميدهند به قرآن و جناب بهادري هم که در مورد مبدا وجوب انتخاب خليفه مطالبي را فرمودند استاد روستائي:
مطالبي که جناب بهادري مطرح کردند سوالاتي هست واقعا اين سوالات شبکه ولايت سوالات شيعيان، چند تا سوال است بيايد جواب بدهيد ما در کتابهاي مختلف داريم، ابن الاثيري که در اول کتابش ميگويد من اين چنين چيزهاي که ميآورم مورد قبول هست در الکامل ميگويد كان لكل نبي وصي وعلي وصي محمد الكامل في التاريخ ج 3/ص 46 ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي هر پيغمبري وصي داشت حضرت علي عليه السلام هم وصي پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم بود کجا دارد که هر پيغمبري که با اجازه مردم وصيش را انتخاب کردند يا به مردم گفته باشد که وصي من را انتخاب بکنيد کجا همچنين چيزي را داريم کجا داريم که در قرآن يا در روايت گفته باشند که خليفه را بيايد شما انتخاب بکنيد مجري:
ممنونيم و متشکريم از شما استاد روستايي شما را به خداوند بزرگ ميسپاريم يا علي مدد خدانگهدار . حجت الاسلام و المسلمین روستایی |