صفحه اصلي | اخبار | کتابخانه | آرشيو برنامه ها | معرفي برنامه ها | طرح پرسش | درباره ما | ارتباط با ما | Webmail |
تاريخ: 22 تير 1395 | تعداد بازديد: 940 |
![]() ![]() ![]() ![]() |
پاسخ به اشکال شبکههای وهابی درباره امر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به امام علی علیهالسلام برای تخریب بناهای قبور- مقایسه کتاب مقدس با صحیح بخاری در بحث تجسیم خداوند ایستگاه اندیشه
| ||
| ||
بسم الله الرحمن الرحیمتاریخ: 1395.04.22مجری:بسم الله الرحمن الرحیم؛ عرض سلام و درود به پیشگاه شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت؛ با برنامهی بیستم ایستگاه اندیشه میهمان منازل شما خواهیم بود و با توجه به اینکه در آستانهی هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهمالسلام قرار داریم امشب به موضوعی مرتبط با این ایام و این مناسبت خواهیم پرداخت؛ استاد روستایی عزیز سلام علیکم و رحمه الله. استاد روستایی:علیکم سلام و رحمه الله؛ بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض سلام و ادب و احترام دارم و سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهمالسلام را به پیشگاه حضرت ولی عصر عجلاللهفرجه و بینندگان عزیز تسلیت عرض میکنم. مجری:اولین کلیپ برنامه امشب هم مرتبط با همین موضوع است؛ یکی از وهابیون سرشناس به یکی از روایات کتاب کافی استدلالی کرده است که با هم میبینیم. کلیپ:در کتاب کافی آمده است که علی بن ابی طالب میگوید برای از بین بردن قبور فرستاده شدم و ما همیشه تکرار کردیم که این کلام به این معنا نیست که قبر را از داخل به صورت کامل از بین ببرد بلکه به معنای از بین بردن بنای گذاشته شده بر قبور و بر مبنای توحیدی است که رسول خدا به ما آموخت و ما را به آن دعوت کرد. مجری:آقای دمشقی معلوم حال وهابی ناسبی و هتاک به اهل بیت علیهمالسلام استدلالی کردند که مبتنی به یکی از روایات کتاب کافی بود که از امیرالمومنین علیهالسلام نقل شده است؛ اما استاد روستایی عزیز آیا واقعا این روایت که در کتب شیعه وجود دارد بر تخریب قبور و بارگاهها و بناهای بر قبور دلالت دارد یا خیر؟ استاد روستایی:این روایتی که ایشان بیان کردند در کتاب کافی وجود دارد اما طبیعتا باز هم این وهابی خبیث مانند دیگر دروغهایی که تا کنون بیان کرده، اینجا هم دروغ گفت و نظر شیعه را به طور کامل بیان نکرد؛ ما در بحث بنای بر قبور روایات متعددی داریم طبیعتا اگر کسی بخواهد نظری بدهد باید روایات متعدد این باب و نظر علما را ببیند و بعد نتیجهگیری کند و یک مطلبی را به مذهبی نسبت بدهد؛ روال ما همیشه به این است که وقتی میخواهیم مسئلهای را بیان کنیم مثلا وقتی میگوییم که وهابیون قائل به جسمیت هستند، روایاتی که پیرامون توحید بیان میکنند را میآوریم و بحثی که میگویند تأویل حرام است را هم میآوریم و حتی شواهدی از بعضی از وهابیون هم میآوریم سپس میگوییم که اینها قائل به جسمیت هستند؛ اما این آقایان یک تکه از یک روایت نیم خطی پیدا میکنند و میگویند ببینید علی علیهالسلام این طور فرمودند! و در بعضی از کلیپهایشان این کارشناس وهابی ملعون ناسبی میگفت بنابراین علی علیهالسلام داعشی بوده است! این خبیث که میخواهد از داعش دفاع کند از امیرالمومنین علیهالسلام مایه میگذارد در حالیکه ما در روایات متعدد داریم که اینگونه نیست؛ از نظر شیعه بحث بنای بر قبور ائمه علیهمالسلام، امامزادگان و نهایتا علما اصلا اشکالی ندارد؛ به عنوان نمونه جناب شیخ محمد حسن نجفی در کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام» میگوید: إن هذا من خصائص الأئمة وأولادهم علیهمالسلام لئلا تندرس قبورهم، فيحرم الناس من فضل زيارتهم جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام - الشيخ الجواهري - ج 4 ص 336 بنای بر قبور از خصوصیتهای ائمه و اولاد ائمه علیهمالسلام است تا قبور آنان از بین نرود و مردم از فضیلت زیارت آنها محروم نشوند بنابراین علمای شیعه اصل بنای بر قبور را پذیرفتهاند؛ اما علمای شیعه احادیثی که مبنی به نهی از بنای بر قبور است را بیان میکنند و میگویند که این مسئله درباره قبور غیر از انبیاء و ائمه علیهمالسلام است، داستان انبیاء و ائمه علیهمالسلام فرق میکند؛ از باب تعظیم شعائر باید بر قبور آنان بنایی باشد؛ کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام» میگوید: ثم إنه قد استثنى في جامع المقاصد من كراهة التجصيص والتجديد قبور الأنبياء والأئمة ( عليهم السلام ) كالمدارك قالا: " لاطباق السلف والخلف على فعل ذلك بها " بل في المدارك ولاستفاضة الروايات بالترغيب في ذلك، كما أنه فيها أيضا لا يبعد استثناء قبور العلماء والصلحاء استضعافا لخبر المنع، والتفاتا إلى تعظيم الشعائر، ولكثير من المصالح الدينية. جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام - الشيخ الجواهري - ج 4 ص 340 همانا در کتاب جامع المقاصد کراهت گچ کاری و تجدید قبور الانبیاء و ائمه استثنا شده است همانند (مطلبی که در) کتاب مدارک الاحکام (آمده است) که فرمودهاند چون سلف و خلف (از علمای گذشته و بعد از آنها) بر ساختن این قبور اجماع داشتهاند بلکه در کتاب مدارک الاحکام آمده که روایات مستفیضه به این کار ترغیب و تشویق کرده است و در آن کتاب آمده است که بعید نیست که ما قبور علما و صلحا را استثنا کنیم به خاطر اخباری که بنای بر قبور را منع میکند ضعیف است و باید به تعظیم شعائر الهی (ساخت بنای بر قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام) توجه کنیم و بسیاری از مصالح دینی به این اقتضا میکند. شما اگر برای قبر انبیاء بنا ساختید مردم آنها را میشناسند و میفهمند و به انحراف نمیروند؛ سپس میگوید: قلت: قد يقال: إن قبور الأنبياء والأئمة ( عليهم السلام ) لا تندرج في تلك الاطلاقات حتى تحتاج إلى استثناء كما هو واضح جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام - الشيخ الجواهري - ج 4 ص 340 من میگویم و حتی گاهی اوقات گفته میشود قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام اصلا در اطلاق روایات نهی وارد نمیشود تا نیازی به استثنا کردن داشته باشیم و این واضح است به اصلاح طلبگی تخصصا خارج است؛ یک نهی آمده است که امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا فرستاد که قبور را از بین ببرم؛ این نهی شامل قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام نمیشود و تخصصا خارج است چراکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم او را در مدینه فرستاد، در مدینه قبر چه کسی بود؟ قبر کدام نبی بود؟ قبر کدام امام بود؟ امامیکه هنوز از دنیا نرفته بود؛ قبر کدام نبی بود که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمومنین علیهالسلام فرستاد تا آن را هدم کند؟ آیا در تاریخ جایی داریم که امیرالمومنین علیهالسلام قبر یک نبی را خراب کرده باشد؟ ما در مورد عمربن خطاب داریم که تخریبهایی کرده است اما در مورد امیرالمومنین علیهالسلام که قبر نبی را تخریب کرده باشد چیزی نداریم پس این نهی اساسا خارج است و نیاز به استثنا نداریم؛ اصلا از اول این اطلاق و این نهیها شامل این موارد نمیشود که بخواهیم استثنا کنیم و این واضح است. همچنین آقا رضا همدانی در کتاب مصباح الفقیه میگوید: فيحتمل قويّا اختصاص الكراهة بما عدا قبور أرباب الشرف والفضيلة في الدين ممّن أحبّ اللَّه تعالى بقاء رسمه كي يفوز المسلمون بزيارته والتبرّك بقبره، واللَّه العالم مصباح الفقيه - آقا رضا الهمداني - ج 5 ص 426 احتمال قوی وجود دارد که کراهت گچ کاری و... به غیر از قبور بزرگانی که خداوند دوست دارد نشانی از آنها باقی بماند، اختصاص داشته باشد است به خاطر اینکه مسلمانان از زیارت و تبرک به قبر آنان بهرمند شوند و خدا عالمتر است علاوه بر ایشان، شهید ثانی در کتاب روض الجنان میگوید: والظاهر أنّ النهي عن التجديد مخصوص بغير قبور النبيّ والأئمّة « لإطباق الخلق على فعل ذلك بها. روض الجنان في شرح ارشاد الأذهان ( ط.ج ) - الشهيد الثاني - ج 2 ص 850 ظاهراً نهی از تجدید بنا به غیر از قبور پیامبر و ائمه علیهمالسلام اختصاص دارد چون مسلمانها بالاتفاق این کار را انجام میدادند (برقبور اولیای الهی بنا میساختند) مرقد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چند قرن پیش ساخته شده است و آن را برادران اهل سنت ساختهاند؛ علما و بزرگان شیعه هم برای ائمه علیهمالسلام قبور ساختند؛ پس این اطباق الخلق چه نسبت به قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و چه نسبت به قبر ائمه اطهار علیهمالسلام وجود دارد. مجری:حتی کسانی که در عصر ائمه علیهمالسلام و خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودهاند و چه بسا خیلی از صحابه را هم درک کرده بودند این برداشت را نداشتند که باید تخریب شود. استاد روستایی:نه تنها این برداشت را نداشتند بلکه یک نکته را هم میخواهم خدمت شما اشاره کنم اینکه اصلا: ولأنّ فيه تعظيماً لشعائر اللَّه، وتحصيلًا لمقاصد دينيّة. روض الجنان في شرح ارشاد الأذهان ( ط.ج ) - الشهيد الثاني - ج 2 ص 850 این کار تعظیم شعائر الهی است و مقاصد و مصلحتهای دینی را حاصل میکند اما قبل از بیان نظر علامه مجلسی، میخواهم یک مطلب دیگر را خدمت شما بگویم؛ این را بدانید نه تنها شیعه و سنی مخالف بر بنای قبور نبودند بلکه جالب اینجاست که بعضی از علما اهل سنت، جاروکش حرم اهل بیت علیهمالسلام بودهاند. «مفتی محمود ابن مفتی عبد الغفور» یکی از علما و بزرگان اهل سنت کتابی به نام «رد وهابی المسمی بحجه الإسلام» را جمع آوری و تصحیح کرده و مطلبی را نقل میکند که: و همچنین استاد المحدثین مایه افتخار سید المرسلین علیه الصلوه من رب العلمین اعنی حضرت امام اعظم از قبر بعضی از ائمه هدی استعانت نمودهاند. رد وهابی المسمی بحجه الإسلام ص 34، اسم المؤلف: مفتی محمود ابن مفتی عبد الغفور، دار النشر: IHLAS VAKFI - تركيه، استامبول ١٤٠7هـ، ١٩٨7م. حضرت امام اعظم یعنی امام ابوحنیفه از قبور ائمه هدی علیهمالسلام استعانت نمودهاند؛ سپس مینویسد: چنانچه حضرت مولوی علی محمد ختن و تلمیذ حضرت مولی یار محمد ملتانی محدث و مدرس لا ثانی در رساله خود مینویسد در فتاوی عقائد المقتدی فی مسائل الهندی در فصل تعظیم علویه آورده: روی عن محمد بن الحسن الشیبانی وعن أبی یوسف وعن وکیع رحمهم الله تعالی أن أبا حنیفه رضی الله تعالی عنه کان یزور أبدا قبر الإمام محمد الجعفر الصادق رضی الله عنه و یکنس علی بابه ویعطی للمجاورین فتوحا ویطلب الإستعانه منه فی الأمور. رد وهابی المسمی بحجه الإسلام ص 34، اسم المؤلف: مفتی محمود ابن مفتی عبد الغفور، دار النشر: IHLAS VAKFI - تركيه، استامبول ١٤٠7هـ، ١٩٨7م. از محمد بن حسن شیبانی و از ابو یوسف (دو شاگرد ابو حنیفه) و از وکیع نقل شده است که ابو حنیفه همیشه قبر امام صادق را زیارت و دروازه حرم آن حضرت را جارو میکرد، به مجاورین آن حضرت هدیه میداد و از امام صادق علیه السلام در مشکلات خود کمک میگرفت. باب قبر امام صادق علیهالسلام، وگرنه قبر که درب ندارد که بگویم درب قبر را جارو میکشید. مجری:ظاهر این روایت نشان میدهد که بنایی وجود داشته است. استاد روستایی:پس بنای بر قبور نه تنها سیره علمای اسلامی بوده بلکه علمای بزرگ اهل سنت جاروکش قبر ائمه علیهمالسلام نیز بودهاند؛ این کتاب که کتاب شیعه نیست، کتاب اهل سنت و در رد همین وهابیهای خبیث است. اما سراغ نظر علامه بزرگوار محمد باقر مجلسی رحمه الله علیه برویم؛ ایشان در کتاب ملاذ الأخيار میگوید: وكيف كان فيستثنى من ذلك قبور الأنبياء والأئمة عليهم السلام، لإطباق الناس على البناء على قبورهم من غير نكير، واستفاضة الروايات بالترغيب في ذلك، بل لا يبعد استثناء قبور العلماء والصلحاء أيضا، استضعافا لخبر المنع والتفاتا إلى أن في ذلك تعظيما لشعائر الإسلام، وتحصيلا لكثير من المصالح الدينية ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار - العلامة المجلسي - ج 3 ص 298 (هر چی میخواهی درباره کراهت بنای بر قبور بگو) اما این از قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام استثنا شده است چون مسلمانها بالاتفاق بر قبور اولیای الهی بنا میساختند و منکر هم وجود نداشت و روایات هم در این مسئله تشویق کردهاند، بلکه حتی بعید نیست که قبور علما و صلحا را هم استثنا کنیم و باید به تعظیم شعائر الهی (ساخت بنای بر قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام) توجه کنیم و بسیاری از مصالح دینی به این اقتضا میکند. که ایشان از مدارک الاحکام این مسئله را نقل میکند. همچنین مرحوم شهید اول در کتاب «ذکری الشیعة في أحکام الشریعة» بعد از اینکه روایاتی پیرامون بحث قبور و اینکه آیا این قبور باید تخریب شود یا خیر میگوید: هذه الأخبار رواها الصدوق والشيخان وجماعة المتأخرين في كتبهم، ولم يستثنوا قبرا، ولا ريب ان الامامية مطبقة على مخالفة قضيتين من هذه: أحداهما البناء، والأخرى الصلاة، وتانك ما في المشاهد المقدسة. ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة - الشهيد الأول - ج 2 ص 37 این روایات را صدوق و شیخ طوسی و شیخ مفید و جماعتی از متاخرین در کتاب خود نقل کردهاند و قبری را استثنا نکردهاند و شکی نیست که شیعه امامیه بر مخالفت در دو مسئله اجماع دارند: اول بنای بر قبور (انبیاء و ائمه علیهمالسلام و صالحین) و دیگری نماز در کنار قبور و مخصوصا قبور ائمه علیهمالسلام در شهرهای مقدس است امامیه در این دو مسئله با آن روایت اختلاف دارند و میگویند که آن روایت، این دو مسئله را شامل نمیشود؛ سپس میگوید: فيمكن القدح في هذه الأخبار لأنها آحاد، وبعضها ضعيف الاسناد، وقد عارضها أخبار أشهر منها، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة - الشهيد الأول - ج 2 ص 37 پس ممکن است که نسبت به اخباری که پیرامون تخریب قبور است ضعف وارد کنیم چون خبر واحد هستند و بعضی از اینها ضعیف السند است و روایات مشهورتر با اینها معارض است آقای دمشقیه چرا آن روایت مشهورتر را نقل نمیکنی؟ البته ما إنشاءالله نقل خواهیم کرد؛ سپس از جناب ابن الجنید نقل میکند که: وقال ابن الجنيد: لا بأس بالبناء عليه، وضرب الفسطاط يصونه ومن يزوره. أو تخصص هذه العمومات باجماعهم في عهود كانت الأئمة ظاهرة فيهم وبعدهم من غير نكير ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة - الشهيد الأول - ج 2 ص 37 ابن الجنید گفت: بنای بر قبور و ساخت خیمهای که قبر و زائرین آن را حفظ کند اشکال ندارد. و با تخصیص این عمومات در زمان ائمه، اجماع مسلمین این کار را میکردند و هیچ انکاری هم نبود نه ائمه و نه علما منکر نمیشدند و مردم این کار را میکردند؛ مگر تقریر امام حجت نیست؟ حجت است: وبالأخبار الدالة على تعظيم قبورهم وعمارتها وأفضلية الصلاة عندها، وهي كثيرة ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة - الشهيد الأول - ج 2 ص 37 و به واسطه اخباری که بر تعظیم قبور ائمه و ساخت آنها دلالت میکند و فضیلت نماز خواندن در آن (خوب است که اینها را بیان کنیم و تمام این روایات اینها را تخصیص میزند) حتی میگوید که میتوانیم بگوییم که این روایات مخصص هستند یعنی باعث میشود که وارد این عمومات نشوند؛ مرحوم احمد بن محمد النراقی در کتاب «مستند الشیعة» از یک باب دیگر وارد میشود و میگوید: المتكثرة المصرحة بالأمر بالوقوف على باب الروضة أو القبة أو الناحية المقدسة، والاستئذان، وتقبيل العتبة، والدعاء عند ترائي القبة الشريفة، ونحو ذلك مما وردت فيه الأخبار الغير العديدة - المؤذنة برضاهم، بل ميلهم إلى هذه الأبنية الشريفة - والآمرة بآداب متوقفة على وجود الباب والقبة والعتبة الموقوفة على البناء مستند الشيعة - المحقق النراقي - ج 3 ص 281 روایات فراوانی تصریح دارند که انسان در مقابل درب روضه مبارکه یا زیر گنبد یا کنار قبر مقدس بایستید و اذن ورود بخواند و رو به آستانه کند و در هنگام رویت گنبد شریف دعا بخواند؛ و روایاتی که در این زمینه داریم فراوان است که اذن به رضایت ائمه علیهمالسلام را بیان میکند (و میگوید که جائز است) بلکه میل ائمه به این بناهای شریف را بیان کرده و امرهای ائمه به آداب، بر وجود درب و گنبد و آستانه موقوف بر بنا است ائمه علیهمالسلام امرهایی کردهاند که زیر قبه بایست؛ آیا مگر میشود که قبه روی هوا باشد؟ پس باید بنا داشته باشد و از همهی اینها به دست میآید که باید قبور بنا داشته باشد و هیچ اشکالی ندارد: فلا ينبغي الريب في تخصيص عمومات المنع بغير قبورهم، واستحباب البناء عليها مؤكدا. مستند الشيعة - المحقق النراقي - ج 3 ص 281 پس در تخصیص روایات عمومی منع (در مورد تخریب قبور ائمه علیهم اسلام) به غیر قبور ائمه علیهمالسلام هیچ شکی نمیماند و مستحب موکد است که بر روی قبر ائمه علیهمالسلام بنا بسازیم البته نقلهای زیاد دیگری هم وجود دارد ولی بیش از این نمیخواهم اطاله کلام بدهم؛ این موارد متعددی از نظر علمای شیعه مبنی بر جواز بنای بر قبور بود که عرض کردم. مجری:إنشاءالله در ادامه، محورهای دیگری از بحث مطرح خواهد شد؛ دیدیم که بنای بر قبور ائمه علیهمالسلام از شعائر الهی است و در سوره حج هم مستحب موکد بودن آن برداشت میشود؛ کلیپ بعدی معرفی کتاب یکی از مستبصرین است که شما بینندگان عزیز میتوانید از سایت موسسه حضرت ولی عصر عجلاللهفرجه این کتابها را ملاحظه کنید. کلیپ:...کتاب «و ركبت السفينة» نوشتهی دکتر مروان خلیفات... اين كتاب به مباحثي ميپردازد كه توسط «مروان خليفات» اردني بعد از هدايتش به مكتب نوراني اهل بيت علیهمالسلام به رشته تحرير درآمده است. وي در اين كتاب مباحث اختلافي بين شيعه و اهل سنت را به بحث گذاشته و به اثبات عقيدهي حقهي شيعه پرداخته است. «مروان خليفات» پيرامون هدايتش به مكتب اهل بيت عليهم السلام چنين مينويسد: هنگام غروب در یکی از راههای روستا با دوست شیعهام قدم میزدم، روزی نميآمد مگر این که با یکدیگر پيرامون مسائل ديني بحث میکردیم. در آن زمان آرزو داشتم که دوستم سنی شود و تصمیم گرفتم که او را پيرو مذهب شافعي کنم. ایام گذشت و من به دانشکدهی علوم دینی رفتم؛ برخی از اساتید ما به موضوع شیعه میپرداختند و بعضی از آنها شیعه را كافر ميشمردند. من با این که شافعي مذهب بودم اما در مباحث عقیدتی کم کم تحت تاثیر اساتید سَلَفیام قرار گرفتم و در حالی که به این عقیده قانع شده بودم، آن را به همراه تهمتهایی که بر ضد شیعه در کلاس درس گفته میشد بر دوستم عرضه میکردم ولي او با قدرت تمام پاسخ مرا میداد. یک روز در مسیرمان در حالی که از فضائل ابوبکر و عمر برای او صحبت میکردم با حالتی پیروزمندانه صحبتم را قطع کرد و گفت: « رَزِیَّةُ الْخَمِیْسْ »! گفتم خیر است! منظورت چیست؟ دوستم گفت: حادثهای است که چند روز قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رخ داد. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به اصحابش گفت برایم قلم و کاغذی بیاورید تا نامهای بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: درد بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم غلبه کرده است یا او هذیان میگوید! کتاب خدا برای ما کافی است و نيازي به كلام پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم نداريم. من به دوست شيعهام گفتم آیا کار شما به جایی رسیده است که این کلام را به عمر نسبت میدهید؟ کسی که هرگز از دستور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سرپیچی نکرده است؟!. دوستم گفت: این حدیث را در صحیح بخاری و مسلم میتوانی پیدا کنی. در این هنگام از جواب او ناامید شدم و احساس شکست کردم و بلافاصله گفتم: حتی اگر عمر این را گفته باشد او بر صحابی بودن باقی میماند! از خدا طلب آمرزش میکنم. این را اتفاقی نگفتم و حاکی از عقیدهای بود که در اعماق جان ما نفوذ کرده بود. از دوستم پرسیدم در کدام کتاب این حادثه را خواندهای؟ من در جایگاه شخص شکست خوردهای بودم که به شکست خود اعتراف نکرده است، اما از درد در حال فروپاشی بودم. دوستم گفت: این را در کتاب «ثم اهتدیت» خواندم که متعلق به یکی از علمایتان میباشد که شیعه شده است. با حالتی تمسخر آمیز گفتم: آیا اصلا عالمی از علمای ما وجود دارد که شیعه شده باشد؟ دوستم گفت: بله، «تیجانی» صاحب این کتاب گفته که چگونه شیعه شده و دلایلش چه بوده است.از دوستم خواستم كتاب را به من به امانت بدهد و به محض این که به دستم رسید شروع به خواندنش کردم؛ ماجراي «رزية الخميس» در ذهنم بود و میترسیدم که به آن برسم. متون مربوط به امامت اهل بیت عليهم السلام و مخالفت صحابه با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و «رزية الخميس» و... را خواندم؛ مولف کتاب همهی مطالب را مستند به کتابهاي صحيح و معتبر ما کرده بود. هنگامی که کتاب را میخواندم شگفت زده شده بودم و احساس کردم که تمام تلاشهایم بیثمر شده و نقش بر زمین شدم. تلاش کردم که خودم را قانع کنم كه این مطالب در کتابهاي ما وجود ندارد. روز دوم سعی کردم که رواياتي را كه در آن کتاب آمده بود از کتابخانهی دانشگاه پیدا کنم، از «رزية الخميس» شروع کردم، آن را با چند سند در كتاب صحیح بخاری و صحيح مسلم پیدا کردم. در مقابلم دو احتمال وجود داشت: یا این که با سخن عمر موافقت کنم که در نتیجه نعوذ بالله پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هذیان گفته است و اینگونه تهمت از عمر رفع میشود یا اینکه از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دفاع کنم و اقرار کنم که بعضی از صحابه به رهبری عمر، مرتکب خطای بزرگی در حق پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شده اند تا اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آنها را طرد کرد و در این صورت بايد از اعتقاداتی که بارها در مقابل دوستم از آن دفاع کرده بودم و به آن افتخار میکردم، کوتاه میآمدم. دوستم از من در مورد صحت مطالب کتاب سوال کرد و من در حالی که قلبم به درد آمده بود گفتم: بله، درست است. مدتی حیرت زده بودم و افکارم مرا به این سمت و آن سمت میبرد و دوستم کتاب «لَاَکون مع الصادقین» و «فاسالوا اهل الذکر» و سایر کتابهاي تیجانی را به من داد؛ این کتابها پرده از حقایق زیادی در مقابلم برداشت و شک من بیشتر شد. سعی کردم با خواندن کتابهای علمايمان در رد این حقایق شکّم را برطرف کنم اما این امر سودی برايم نداشت و باعث شد به حقانیت مذهب اهل بیت علیهم السلام بیش از پیش مطمئن شوم. کتابهای زیادی خواندم که مجال ذکر آن نیست و این کتابها حقیقت را با دلایل قانع کننده برایم ترسیم میکرد به شکلی که عقلم در برابر آن ناتوان و شگفت زده میماند. نهایتا حقیقت در ذهنم همچون خورشید روشن شد و مکتب اهل بیت علیهم السلام را با رضایت و اطمینان برگزیدم. اكنون – بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه – به صحت آن چه که بدان معتقدم یقین دارم و این کلمات را در حالی میگویم که این در ذهنم تداعی میشود که چگونه تصمیم به هدایت دوست شیعهام و خانوادهاش گرفتم و قضیه بر عکس شد و او سبب هدایتم شد. بینندگان عزیز میتوانند برای دریافت فایل PDF کتاب به سایت WWW.valiasr-aj.com بخش کتابخانه مراجعه نمایند. مجری:با همدیگر معرفی کتاب مروان خلیفات را دیدم که سرگذشت جالبی هم داشتند تا اینکه به مکتب اهل بیت علیهم السلام هدایت شدند؛ این کتاب در سایت موسسه حضرت ولی عصر عج الله تعالی و شریف ارائه خواهد شد؛ و اما در ادامه بحث استاد روستایی عزیز در خدمت ایشان هستیم. استاد روستایی:برای بینندگانی که از هم اکنون با ما همراه شدند عرض کنم، ما در محور اول از وهابی معلوم الحال و ناسبی مشهور آقای دمشقیه که حتی به خاطر فساد اخلاقی از دانشگاه اخراجش کردند کلیپی را پخش کردیم که ایشان گفت در روایات شیعی به نقل از حضرت علی علیهالسلام آمده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مرا برای از بین بردن قبور فرستادند! و حتی عرض کردم در بعضی از کلیپهایش میگوید که نعوذبالله علی علیهالسلام داعشی بوده است. مجری:خود ایشان هم از کسانی بود که به تخریب بارگاه و گنبد حضرت زینب سلاماللهعلیها تشویق میکرد. استاد روستایی:بله میگفت «انا افتی بما بنی علیها» عین کلامش این بود آن خبیث میگفت که من به تخریب گنبد حضرت زینب فتوا دادم که امیدواریم به حق حضرت زینب سلاماللهعلیها، این وهابی خبیث نیست و نابود شود. ما نظر علمای شیعه را بیان کردیم و گفتیم که وهابیها خیلی خبیث هستند و خلاف واقع را جلوه میدهند؛ این مسائل را در حالی که نظر اهل بیت علیهمالسلام این نبوده و علمای شیعه و کسانی که غواصان دریا و اقیانوس روایات هستند این را نفرمودهاند بلکه گفتهاند که اصلا مقصود این نیست چرا که روایات فراوانی داریم مبنی بر اینکه اتفاقا باید بر قبور بنا داشته باشیم که این روایات چندین دسته است؛ در بعضی روایات، اهل بیت علیهم السلام به ساخت قبر دستور دادهاند، در بعضی از روایات به طور کلی ثواب این مسئله را بیان کردهاند و در بعضی روایات گفتهاند زیر گنبد بایستید و چنین دعایی را کنید؛ طبیعتا زیر گنبد ایستادن هم متوقف به وجود بنای بر گنبد است؛ همچنین در این زمینه سیرهی علمای اسلامی را در طول تاریخ بیان کردیم و حتی گفتیم که نه تنها علمای اسلامی -چه شیعه و چه اهل سنت- با بنای بر قبور مشکلی نداشتند بلکه برخی از علمای بزرگ اهل سنت مثل جناب آقای ابوحنیفه که الان اکثریت جمعیت اهل سنت از پیروان ایشان هستند جاروکش مرقد امام صادق علیهالسلام بوده است؛ این مطالب در بخش اول بیان شد. اما در این بخش میخواهم برخی از روایاتی را بیان کنم که اهل بیت علیهمالسلام دستور بر بنای قبور دادهاند؛ ما روایات متعددی در این زمینه داریم مثلا مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام نقل میکند که شخصی خدمت امام صادق علیهالسلام عرض کرد: يا بن رسول الله ما لمن زار قبره - يعني أمير المؤمنين - وعمر تربته قال: يا أبا عامر حدثني أبي عن أبيه عن جده الحسين بن علي عن علي ( عليه السلام ) ان النبي ( صلى الله عليه وآله ) قال له: والله لتقتلن بأرض العراق وتدفن بها، قلت: يا رسول الله ما لمن زار قبورنا وعمرها وتعاهدها؟ فقال لي: يا أبا الحسن ان الله جعل قبرك وقبر ولدك بقاعا من بقاع الجنة وعرصة من عرصاتها، وان الله جعل قلوب نجباء من خلقه وصفوته من عباده تحن إليكم وتحتمل المذلة والأذى فيكم، فيعمرون قبوركم ويكثرون زيارتها تقربا منهم إلى الله مودة منهم لرسوله، أولئك يا علي المخصوصون بشفاعتي والواردون حوضي، وهم زواري غدا في الجنة، يا علي من عمر قبوركم وتعاهدها فكأنما أعان سليمان بن داود على بناء بيت المقدس، ومن زار قبوركم عدل ذلك له ثواب سبعين حجة بعد حجة الاسلام، وخرج من ذنوبه حتى يرجع من زيارتكم كيوم ولدته أمه، فأبشر وبشر أولياءك ومحبيك من النعيم وقرة العين بما لا عين رأت ولا اذن سمعت ولا خطر على قلب بشر، ولكن حثالة من الناس يعيرون زوار قبوركم بزيارتكم كما تعير الزانية بزناها، أولئك شرار أمتي لا نالتهم شفاعتي ولا يردون حوضي. تهذيب الأحكام - الشيخ الطوسي - ج 6 ص 22 ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ثواب کسی که قبر امیرالمؤمنین علیه السلام را زیارت کند و آنجا را تعمیر کند چیست؟ فرمود: ای ابا عامر پدرم از پدرش از جدش حسین بن علی علیه السلام از علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که به علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند تو را در سرزمین عراق میکشند و در آنجا دفن خواهی شد، علی علیه السلام عرض کرد: پاداش کسی که قبر ما را زیارت کند و آنها را آباد کرده و به آنها سرکشی و رفت و آمد کند چیست؟ فرمود: ای اباالحسن خداوند قبر تو و قبر فرزندانت را بقعههایی از بقعههای بهشت و میدانی از میدانهای آن قرار داده، و به راستی خداوند دلهای مردمان شریف و برگزیدگان خلق خود را چنان آفرید که مشتاق شمایند و سختی و آزارها را تحمل کرده، قبرهای شما را آباد کنند و به منظور تقرب به درگاه خدا و به خاطر دوستی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسیار به زیارت آنها آیند، ای علی اینان کسانی هستند که مخصوص به شفاعت من هستند و در کنار حوض من وارد شوند و فردای قیامت در بهشت دیدار کنندگان و زائران من میباشند. ای علی کسی که قبرهای شما را آباد کند و به دیدارشان آید چنان است که حضرت سلیمان بن داود را در ساختن بیت المقدس کمک کرده است، و کسی که قبرهای شما را زیارت کند معادل ثواب هفتاد حج پس از حج واجب است، و از گناهان خود بیرون آید تا از زیارت شما باز گردد مانند روزی که مادر او را زائیده، پس مژده باد تو را و مژده بده به دوستان خود از نعمتهای الهی به چیزی که چشمی ندیده و گوشی نشنیده و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است. ولی تفالههایی از مردم نیز هستند که زائران قبور شما را سرزنش کنند همانگونه که زن روسپی را سرزنش کنند، اینان بدترین امت من هستند که خدا شفاعت مرا به آنها نرساند و بر حوض من وارد نشوند. مجری:مثل وهابیها؟ استاد روستایی:مثل وهابیهای خبیث، چون ما قبلا در برنامههایمان از علمای اهل سنت مانند حسین احمد خان مدنی در کتاب «الشهاب الثاقب» خواندیم که بیان میکند وهابیها زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بدتر از زنا میدانند؛ اگر این روایات را کنار هم بگذارید میبینید که آنان زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بدتر از زنا میدانند! کنار همان روایتی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پیشگویی میکند بگذار. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اینجا میفرماید علی جان کسی که قبور شما را تعمیر و مواظبت کند مثل این است که سلیمان را کمک کرده است. پس در این دسته از روایات، به زیارت و تعمیر قبور تاکید شده است؛ روایت طولانی دیگری از آقا امام صادق علیهالسلام داریم که مرحوم سید بن طاوس رحمه الله علیه در کتاب «فَرْحَةُ الغَریّ فی تَعْیینِ قَبْر أمیرِالمُؤمنین عَلیّ بْن أبیطالب فِی النَّجَف» مینویسد وقتی امام صادق علیهالسلام با فردی بر سر قبر امیرالمومنین علیهالسلام میرود و آن را به او نشان میدهد مرد میگوید: قلت: يا سيدي! تأذن لي أن أخبر أصحابنا من أهل الكوفة به؟ قال: نعم وأعطاني دراهم وأصلحت القبر. فَرْحَةُ الغَریّ فی تَعْیینِ قَبْر أمیرِالمُؤمنین عَلیّ بْن أبیطالب فِی النَّجَف - السید عبد الكريم بن طاووس - ص 232 گفتم آقای من، اذن میدهید که به شیعیان اهل کوفه خبر بدهم که قبر امیرالمومنین علیهالسلام اینجاست؟ حضرت فرمود: بله (اشکال ندارد) و حضرت دراهمی به من داد و من قبر را اصلاح کردم. و علمای شیعه از این عبارت فهمیدهاند که حضرت برای اصلاح قبر به او پول داد؛ پس امام خودش به ساخت بنای بر قبر تشویق میکند. در روایت دیگری در کتاب شریف فروع الکافی، باب تطيين القبر وتجصيصه، امام کاظم علیهالسلام دستور دادند که قبر دخترشان را گچ کاری کنند؛ آقای دمشقیه چطور آن روایت را در کافی میبینی اما این را نمیبینی؟! این روایت با سند معتبر از این قرار است که: لما رجع أبو الحسن موسى عليه السلام من بغداد ومضى إلى المدينة ماتت له ابنة بفيد فدفنها وأمر بعض مواليه أن يجصص قبرها ويكتب على لوح اسمها ويجعله في القبر الكافي - الشيخ الكليني - ج 3 ص 115 زمانی که موسی بن جعفر علیهالسلام از بغداد برگشتند و به مدینه آمدند دختری از ایشان در منطقه فید از دنیا رفت و ایشان او را در آن جا دفن کردند و حضرت به بعضی از پیروان و دوستداران خود دستور دادند که قبر او را گچ کاری کنند، و بر لوحی اسم او را بنویسند و در کنار قبر قرار دهند. درون قبر را کسی گچ کاری نمیکند و معنا ندارد که درون قبر را گچ کاری کنند، به نبش قبر هم دستور نداده و عبارت «یجعله فی القبر» نمیگوید که اسم را داخل قبر قرار بدهند؛ پس معلوم است که بنایی ساخته و گچ کاری شده و قبر در آن است و در بالای قبر هم این اسم وجود دارد؛ این روایت با سند معتبر در کافی شریف است و امام دستور میدهد که این کار را کنند؛ همین روایت در جلد یک و صفحه 461 تهذیب الاحکام شیخ طوسی هم آمده است؛ پس روایات زیادی مبنی بر دستور ائمه علیهمالسلام به تعمیر قبور وجود دارد و علمای شیعه از این روایات استحباب تعمیر قبور را فهمیدهاند که مجال ندارم همه اینها را خدمت شما ذکر کنم. مجری:همهی اینها مشخص میکند که وهابیها به چه شکل در نقل روایات شیعه تدلیس میکنند و فقط روایتی که ناظر به یک گروه خاص و افراد خاص و شرایط خاص است را میخواهند حتی به قبور ائمه و انبیاء علیهم السلام تعمیم بدهند. کلیپ بعدی قسمت سوم گفتوگو با مستبصر بزرگوار جناب ذوالکفل عزیز از کشور کنگو است که ایشان برای ادامه تحصیل در دانشگاهی که معارف و علوم وهابی تدریس میشد به سودان آمدند و از آن جا با برخی مراکز شیعی آشنا شدند و در دانشگاه کتابهایی را در دست ایشان دیدند و تذکر شدید دادند که این کتابها را نباید در دست شما ببینیم؛ ادامه داستان را از زبان ایشان در قسمت سوم با همدیگر میبینیم. کلیپ:ما شیعهایم، رسالتمان محمدی، ولایتمان علوی، عصمتمان فاطمی، سخاوتمان حسنی، عزتمان حسینی، غیرتمان عباسی، صبرمان زینبی، عبادتمان سجادی، شریعتمان باقری، مذهبمان جعفری، بردباریمان کاظمی، مهربانیمان رضوی، بخششمان تقوی، زیاتمان نقوی، نگاهمان عسکری و امیدمان مهدوی است، ما شیعهایم. وقتی که به تانزانیا رسیدم، شیخ هم وطنم، شوهر دختر عمویم به اسم مرحوم شیخ محمد اسماعیل بعیله رحمۀ الله علیه فوت کرد چند سال پیش تقریبا شش و یا هفت سال پیش فوت کرده بودند؛ ایشان به یمن رفته بودند، عربستان سعودی در برگشت به تانزانیا رسیدند و آنجا هم دیگر را ملاقات کردیم؛ یک برگه قبولی دانشگاه یمن را برای من آورد که در آن جا درس بخوانم و یکی دیگر هم به دوست من احمد داد و سه برگه هم برای بچههای خود؛ بعد من و احمد به سفارت یمن رفتیم متاسفانه سفارت یمن به من ویزا نداد من و احمد ناراحت شدیم که چرا اینها به من ویزا دادند اما به شما ندادند آن موقع ندانستیم چرا ناراحت شدیم اما بعدا فهمیدیم که این یک سرنوشت بوده است که خدا نخواسته من به یمن بروم؛ همان طور که در سوره نساء فرمودند «وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» ما بعدا فهمیدیم که سرنوشت من این نبوده که به یمن بروم چرا؟ دوست من ویزا گرفت و به یمن رفت؛ سال اول من در تانزانیا ماندم و به یک موسسه تشریع تشیع رفتم رفتم و صحبت کردم که من میخواهم کمی اینجا بنشینم و درباره تشیع تحقیق کنم؛ خودم را معرفی کردم و بعد قضیه خود را گفتم و گفتم که میخواهم درباره تشیع مطالعه کنم چون در سودان که یک مقدار درباره تشیع مطالعه کردم خیلی جالب بود، از آن روز تصمیم گرفتم که عمیقا درباره تشیع بحث کنم، خیلی خوشحال شدند و به من جای خواب دادند و کتابخانه هم داشتم پس آن جا ماندم؛ بعد از چند روز از من خواستند که زبان عربی تدریس کنم و من قبول کردم چون مدارک عربی هم در همان دانشگاه وهابی در سودان داشتم و مشغول به مطالعه بودم؛ تحقیق در مورد تشیع و تدریس را شروع کردم؛ تقریبا شش و یا هفت ماه تحقیق میکردم و کتابهایی که مطالعه میکردم، کتابهای دکتر تیجانی به اسم «الشیعه هم اهل السنه»، « فَاسألوُا أهلَ الذِّکرِ إن کُنتُم لاتَعلَموُن» و «ثم اهتديت»، هر موقع که مطالعه میکردم تمام آدرس روایاتی که در آن کتب پیدا میکردم در کتابخانه اهل سنتی که در دارالسلام تانزانیا بود مراجعه میکردم و جالب این بود که تمام آدرسها را در آن جا پیدا میکردم مثلا در کتاب صحیح مسلم، صحیح بخاری، صحیح ابن ماجه، صحیح ترمزی و صحیح نسائی. مجری:إنشاءالله قسمتهای بعدی را هم در برنامههای بعدی ایستگاه اندیشه پخش خواهیم کرد و حتما سرگذشت بسیار جذاب و جالب ایشان را دنبال بفرمائید به ویژه در ماجراهای بعدی که برای ایشان اتفاق افتاده است. تماس ویژهای با جناب دکتر سپهریان از اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، متخصص و از اساتید به نام زمین شناسی و باستان شناسی بر قرار است که به ایشان سلام عرض میکنیم و در خدمت ایشان خواهیم بود؛ جناب دکتر سپهریان بزگوار سلام علیکم و رحمه الله. دکتر سپهریان:سلام علیکم؛ بنده هم خدمت شما و مخاطبان گرامیتان سلام و وقت بخیر عرض میکنم. استاد روستایی:سلام علیکم و رحمه الله. دکتر سپهریان:سلام علیکم استاد روستایی. مجری:دکتر سپهریان بزرگوار، با توجه به اینکه در ایام تخریب قبور ائمه بقیع علیهمالسلام قرار داریم و تخصص شما هم باستان شناسی و زمین شناسی است و قطعا درباره بناهای تاریخی در نقاط مختلف دنیا بررسیها و مطالعههایی داشتهاید میخواستیم ببینیم که از نظر جوامع حقوقی و مجامع بین المللی که با ابنیه تاریخی دینی مثل قبور ائمه علیهمالسلام و قبور بزرگان و صالحین و غیر آنها سروکار دارند، با اعمالی که وهابیت و داعش در مورد تخریب قبور ائمه بقیع علیهمالسلام و قبور صالحین و انبیاء انجام میدهد چه برخورد و دیدگاهی دارند؟ دکتر سپهریان:من این واقعه را حضور تمام مسلمانان تسلیت عرض میکنم، اما در جواب حضرتعالی باید بگویم که از چند بعد میشود به این مسئله نگاه کرد؛ یکی اینکه آیا حفظ آثار پیشینیان و میراث تاریخی تنها در بعد مذهب مطرح میشود یا مسئلهای جهانی است؟ و نگاه سایر کشورها و ملتها چگونه است؟ در این رابطه من چند مثال میزنم و فکر میکنم که پاسخ شما در این مثالها است؛ خانه و عمارتهایی که در لندن چهل سال پیش ساخته شده باشند ولی در کنار معابر عمومی باشند اجازه تخریب به اینها داده نمیشود چرا؟ چون میگویند اینجا خاطرات مردم است اینجا نوستالژی مردم ما قرار دارد و اگر هم بخواهد مرمت شود باید ساختار اصلی خود را حفظ کند؛ این نگاه یک نگاه بالاتر از حفظ میراث است که حتی برای خاطرات شهروندانشان احترام قائل میشوند؛ در مکانی از انگلستان هم هزاران سال پیش چند سنگ کنار هم چیده شده است، از نگاه کلی ما ایرانیها شاید این آثار ارزش زیبا شناختی نداشته باشد چون آثار باستانی خیلی غنی است و خبری از کاشی کاری و مینیاتوری هم در آن نیست ولی مورد حفاظت صد در صد قرار دارد؛ سالانه هزاران گردشگر از آن دیدن میکنند مستندهای علمی و تاریخی زیادی در رابطه با آن ساخته میشود و شاید امروز کمتر کسی در جهان باشد که نام استونهنج(Stonehenge) را نشنیده باشد؛ در بعضی از کشورهای آسیای جنوب شرقی حتی برای یک دندان منصوب به بودا، معبدی را میسازند و مردم از سراسر کشور برای دیدن این معبد میآیند و به آن مراجعه میکنند؛ یا در موزه تاریخ لهستان روی پلهها که بالا میروید روی یک لکهی قهوهای را با شیشه پوشاندند و خیلی حفاظت میشود و کنارش نوشته شده که این خون سربازی است که در جنگ جهانی دوم تا آخرین قطره از این موزه و تاریخ کشورش حفاظت کرده است؛ پس ببینید ملتهای مختلف صرف نظر از مذاهب برای تاریخ و انسانهای تاریخساز خود احترام قائل هستند و به هر نحوی هم تلاش دارند تا آنها را زنده نگهدارند؛ از طرف دیگر آیا میراث تاریخی، متعلق به یک حکومت خاصی است؟ یعنی به طور مثال آیا حکومت مصر میتواند اهرام مصر یا دولت فرانسه برج ایفل یا روسیه کاخ کرملین را تخریب کند؟ قطعا این گونه نیست و سایر ملل اعتراض میکنند؛ پس میراث تاریخی متعلق به بشریت است نه یک دولت و یک ملت؛ وقتی که ما در اخبار امروز میبینیم و میشنویم که داعش موزههای سوریه را غارت میکند ما هم ناراحت میشویم؛ هر کس دیگر هم بشنود تعصب شدید پیدا میکند و نیازی نیست که ما شهروند سوری باشیم چون اینها میراث جهانیان است. این نگاه دولتها و ملتها از سراسر جهان و صرف نظر از دین و مذهب بود، اما اگر محدوده نگاهمان را مقداری کوچکتر در نظر بگیریم میبینیم در ممالک همسایه ما مثلا در کشور مصر یا کشورهای آسیایی شمال ایران بناهای تاریخی خیلی با شکوهی بعضا از بزرگان اهل سنت وجود دارد و خیلیها هم برای دیدن آن مراجعه میکنند بالاخره یک اثر تاریخی است؛ تخریب آثار تاریخی اسلام در شهر و کشور عربستان، از بین بردن ریشههای میراثی یک تمدن جهانی است که میتواند برای معرفی آن به دیگران مورد استفاده قرار بگیرد؛ این تاریخ برای عربستان نیست حتی برای مسلمانها نیست بلکه برای تمام جهانیان است. به عنوان یک مسلمان و خواننده قرآن میبینم که این کتاب اشاره میکند برای زنده ماندن یاد و خاطرات این جوانمردان اصحاب غار کهف، مسجد و یک بنای تاریخی ساخته شود؛ اگر این کار غیر معمول و غیر شرعی بود حتما قرآن اشاره میکرد و قیدی میآورد در حالی که چنین نیست؛ هر شخصیت دیگری هم از هر فرقهای این آیات را نگاه کند درمییابد که این آیه به میراث و حفظ میراث اشاره کرده است. لذا میراث هر کشوری متعلق به آن کشور نیست و ما باید این را بدانیم که میراث تاریخی برای همهی جهانیان است یعنی ما نمیتوانیم به عنوان یک کشور دستور تخریب آن را بدهیم. الان دولت عراق نمیتواند دستور تخریب کاخهای اشکانی و ساسانی متعلق به ایران که در آن کشور است را بدهد؛ این کار اصلا وجههی حقوقی ندارد؛ تخریب آثاری که در مدینه و در شهرهای بزرگ اسلامی بوده و ما هر روز میبینیم که عربستان جدیتی دارد که اگر باقی ماندهای از آنها مانده است آنها را هم نابود کند هیچ وجههی قانونی و حقوقی ندارد و تمام جهان این را محکوم میکنند؛ اگر میبینید که کسی هم از طریق سازمانهای بین المللی محکوم نمیکند اینجا شاید بگویند که قدرت دلار نفتی آنهاست که گاها وجدان انسانها را میپوشاند و اخیرا در قضیه یمن دیدید که سازمان ملل به این اعتراف کرد. مجری:تشکر میکنیم، استاد روستایی بزرگوار اگر مطلب خاصی دارید بفرمایید. استاد روستایی:بنده هم از تشکر میکنم که به ما افتخار دادید و وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، إنشاءالله که موفق باشید. دکتر سپهریان:خواهش میکنم، شب شما هم به خیر باشد. مجری:از بیانات ایشان استفاده کردیم و دیدیم در شرایطی که بعضی کشورها از چند تکه سنگ و خونهای ریخته شده این گونه حفاظت میکنند، این وهابیت است که آثار بسیار ارزشمند اسلامی را که حتی خیلی از آنها هم منتسب به صحابه است، نابود میکند. استاد روستایی قطعا مطالبی باقی مانده بود؛ در خدمت شما هستیم. استاد روستایی:من فقط یک جمله کوتاه خدمت شما عرض کنم، ما وقتی که از نظر حقوقی بررسی میکنیم میبینیم که عربستان سعودی در یک سری کنوانسیونها مثل کنوانسیونهای حقوق بشر دوستانه عضو است؛ یکی از این کنوانسیونها کنوانسیون حفظ اموال فرهنگی است که آنان در سال 1954 عضو شدند و در مناظرههای مصلحانه تعهد دادند که اموال فرهنگی را حفظ کنند؛ آیا این قبور و ابنیه جزء اموال فرهنگی است یا نیست؟! یعنی اینها به همان کنوانسیون هم پایبند نیستند و الان هم صحبت از تخریب قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و تخریب کعبه میکنند! بیننده: مهدوی:سلام علیکم خسته نباشید؛ میخواستم بپرسم در کتب اهل سنت مطلبی وجود دارد که مردم را به زیارت اهل قبور ائمه علیهمالسلام ما دعوت کرده باشند؟ در طول تاریخ بزرگان اهل سنتی بودهاند که به زیارت قبور ائمه ما رفته باشند؟ بیننده: تهرانی از تهران:سلام علیکم خسته نباشید؛ سوالی داشتم شاید خیلی هم به موضوع برنامه مربوط نمیشود ولی اگر اجازه دهید مطرح کنم؛ آیا دعای شریف صَنَمَی قریش معتبر است یا نه؟ سوال دوم هم اینکه من درباره معاویه شنیده بودم که او، محمد بن ابی بکر را به طرز فجیعی به شهادت رسانده است؛ آیا این موضع با سند صحیحی در منابع آمده است یا نه؟ مجری:سوال اول در مورد زیارت قبور ائمه علیهمالسلام در منابع اهل سنت بود و اینکه آیا تشویق شده و یا اینکه علمایی از اهل سنت به زیارت قبور ائمه علیهمالسلام رفتهاند یا خیر؟ استاد روستایی:در این زمینه ما روایات متعددی در کتب اهل سنت داریم که حتی ائمه علیهمالسلام فرمودهاند اگر زیارت ما بیایید چه فایدهای دارد؛ در مورد زیارت نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم در منابع اهل سنت با سندهای معتبر فراوان داریم، اما در مورد زیارت ائمه علیهمالسلام مثلا به عنوان نمونه پیرامون زیارت امام رضا علیه السلام، حاکم نیشابوری روایتی در کتاب تاریخ نیشابور با سند از ائمه علیهمالسلام نقل شده که: و قَالَ الرِّضَا رضى اللّه عنه: «مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ [فِي] ثلث مَوَاطِن أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا، إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ.» تاریخ نیشابور ص 33، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: نشر آکه-تهران، الطبعة: الأولى 1375ش امام رضا علیهالسلام فرمودند: هر کسی با دوری راه من را زیارت کند من در روز قیامت در سه جایگاه به فریاد او میرسم تا او را از هول و ترس و قیامت خلاص کنم، هنگامي كه نامه هاي اعمال برخي به دست راست و برخي ديگر به دست چپشان داده ميشود، هنگام عبور از پل صراط و هنگام حسابرسي و ميزان اعمال. این روایت در منابع اهل سنت آمده است اما نسبت به اینکه آیا بزرگان اهل سنت این کار را کردند یا نکردند بله این را هم در منابع اهل سنت داریم که علمای اهل سنت مثل ابن حبان یا ابوعلی نیشابوری و یا ابن خزیمه به زیارت امام رضا علیهالسلام میرفتند و در کتاب تهذیب التهذیب این مسئله ذکر شده است که: أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا وهم إذ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضي بطوس تهذيب التهذيب ج 7 ص 339، اسم المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني الوفاة: 852هـ، دار النشر: دار الفكر - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى1404هـ - 1984م ابابکر محمد بن مؤمل بن حسن بن عیسی میگوید با امام اهل حدیث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي همراه با جماعتی از علما، برای زیارت قبر علي بن موسى الرضا به طوس رفتیم همهای علمای اهل سنت جمع شده بودند که به زیارت امام رضا علیهالسلام بروند بعد میگوید: قال فرأيت من تعظيمه يعني بن خزيمة لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرعه عندها ما تحيرنا تهذيب التهذيب ج 7 ص 339، اسم المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني الوفاة: 852هـ، دار النشر: دار الفكر - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى1404هـ - 1984م گفت: من از ابن خزیمه در مقابل آن بقعه تواضعي دیدم که همگی متحیر شدیم پس علمای اهل سنت به زیارت امام رضا علیهالسلام رفتند و ابن حبان میگوید من این مسئله را مکرر تجربه کردم و علاوه بر این آقای ابو علی خلال به زیارت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام میرود و بیان میکند که: سمعت الْحَسَن بْن إِبْرَاهِيمَ أبا عَلِيّ الخلال، يقول: ما همني أمر فقصدت قبر مُوسَى بْن جعفر، فتوسلت به إلا سهل الله تعالى لي ما أحب. تاريخ بغداد ج1 ص 442، اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)، دار النشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2002 م، تحقيق: د. بشار عواد معروف هر وقت مشکلی برایم پیدا میشد، قبر موسی بن جعفر را زیارت میکردم و به قبر ایشان متوسل میشدم و خدا مشکلم را حل میکرد مجری:این رفتار علمای اهل سنت با قبور ائمه علیهمالسلام و اینکه آن جا حاجت میگرفتند را کنار رفتار علمای وهابی که آرزوی تخریب قبه الخضراء را دارند بگذارید؛ سوال بعدی درمورد دعای صَنَمَی قریش بود که گفتند آیا دعای معتبری است یا خیر؟ استاد روستایی:این طور که میدانم مضمون، مضمون قابل اعتماد و معتبری است. مجری:سوال بعدی در مورد رفتار معاویه با محمد بن ابی بکر و اینکه چگونه به شهادت رسید؟ استاد روستایی:آقای معاویه در مورد محمد بن ابی بکر دستور میدهد که او را در لاشه الاغی بگذارند و آتش بزنند و این گونه محمد بن ابی بکر را به شهادت میرساند؛ وقتی خبر این ماجرا به جناب عایشه میرسد ایشان معاویه را در قنوت نمازش نفرین و لعنت میکند: فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ عَائِشَةَ جَزِعَتْ عَلَيْهِ جَزَعًا شَدِيدًا،... وَجَعَلَتْ تَدْعُو عَلَى مُعَاوِيَةَ وَعَمْرِو بْنِ الْعَاصِ دُبُرَ الصَّلَوَاتِ. البداية والنهاية ج 10 ص 660، اسم المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي، المتوفى: 774هـ، دار النشر: دار هجر، الطبعة: الأولى، 1418 هـ - 1997 م، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي وقتی اين خبر به عائشه رسيد بسيار اندوهگين شده و نالهی شدیدی سر داد... و بعد از هر نمازی معاويه و عمرو بن عاص را نفرين میکرد چرا؟ چون معاویه، محمد بن ابی بکر را به این فلاکت و سختی به شهادت میرساند. این مسئله در منابع متعدد مثل تاریخ طبری و أنساب الأشراف بیان شده است؛ البته مستندات دیگر هم موجود است که من به همین مقدار بسنده میکنم مجری:خیلی هم به اعمالی که داعش امروزه انجام میدهد شباهت دارد؛ در ادامه مباحث در خدمت شما خواهیم بود. استاد روستایی:تا به این جلسه ما چندین مبحث پیرامون توحید در بخاری و کافی داشتیم و امشب میخواهیم یکی دیگر از آن موارد را بیان کنیم؛ دیدگاه احادیث امامیه و شیعه پیرامون خداوند چیست؟! آیا خداوند را جسم میدانیم یا خیر؟ من ابتدا روایت کتاب اصول کافی را برای شما قرائت میکنم؛ در این کتاب در «باب النهي عن الجسم والصورة» روایت شده: محمد بن الحسن، عن سهل بن زياد، عن حمزة بن محمد قال : كتبت إلى أبي الحسن عليه السلام أسأله عن الجسم والصورة فكتب : سبحان من ليس كمثله شئ لا جسم ولا صورة الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 104 حمزة بن محمد گفت به موسی بن جعفر علیهماالسلام نوشتم و پرسیدم آیا خدا جسم است و صورتی دارد؟ او در پاسخ نوشت: پاک و منزه است خدایی که مثل و مانندی ندارد؛ خدا نه جسم است و نه صورت دارد پس دیدگاه روایات امامیه این است که خداوند نه جسم است و نه صورت دارد مجری:چنین مضامینی در کتب شیعه اصلا متواتر هستند. استاد روستایی:این مسئله فوق تواتر است و ما خداوند را جسم نمیدانیم؛ این منطق شیعه و لسان مکتب اهل بیت علیهمالسلام است؛ اما ما در صحیح بخاری نه تنها جسمیت خدا بلکه درگیری خدا با بعضی از موجودات را میبینیم که یقهی خدا را میگیرند و جالب اینجا است که در کتاب تحریف شده تورات هم درگیری خدا وجود دارد. مجری:یعنی درگیری یک موجود یا شخصی یا چیزی با خدا، و بیان اعضا و جوارح خدا؟ استاد روستایی:بله، ما در کتاب کافی سبحان لیس کمثله شی(خدا مثل و مانند ندارد) و لا جسم و لا صوره را داریم و این منطق اهل بیت علیهمالسلام است اما شما ببینید در کتاب صحیح بخاری و در تورات تحریف شده چه نوشته شده است؛ کتاب صحیح بخاری در کتاب التفسیر باب تفسیر سوره محمد بحث میکند که: خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ، فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهُ قَامَتِ الرَّحِمُ فَأَخَذَتْ بِحَقْوِ الرَّحْمَنِ الجامع الصحيح المختصر (صحیح البخاری) ص 1219، اسم المؤلف: أبی عبدالله محمد بن إسماعيل البخاري الوفاة:256، دار النشر: دار ابن كثير , دمشق- بيروت، الطبعة: الاولی 1423هـ، 2002م خداوند وقتی که مخلوقات را خلق کرد و از خلقت آنها فارق شد صله رحم ایستاد و حقو خدا را گرفت ترجمه «حَقْوِ» چیست؟ من بارها گفتهام که اگر بخواهیم ترجمه مودبانه کنیم، ترجمه آن بند تنبان است! اگر بخواهیم ترجمهی واقعی آن را بگوییم معنای آن نعوذبالله لگن و باسن خدا میشود! این چیزی است که اینجا آمده و میگوید که صله رحم اینجا را گرفت و با خدا درگیر شد! از کجا میگوییم که با خدا درگیر شده است؟ ادامهاش را ببییند: فَقَالَ لَهَا مَهْ الجامع الصحيح المختصر (صحیح البخاری) ص 1219، اسم المؤلف: أبی عبدالله محمد بن إسماعيل البخاري الوفاة:256، دار النشر: دار ابن كثير , دمشق- بيروت، الطبعة: الاولی 1423هـ، 2002م پس خدا به او گفت رها کن خدا گفت رها کن، با من چه کار داری؟! مجری:یک نوع درگیری فیزیکی. استاد روستایی:بله درگیری فیزیکی است، صحیح بخاری از درگیری فیزیکی صله رحم با خدا صحبت میکند بعد میگوید که: قَالَتْ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ الْقَطِيعَةِ الجامع الصحيح المختصر (صحیح البخاری) ص 1219، اسم المؤلف: أبی عبدالله محمد بن إسماعيل البخاري الوفاة:256، دار النشر: دار ابن كثير , دمشق- بيروت، الطبعة: الاولی 1423هـ، 2002م گفت این جایی است که من به آن پناهنده شدهام! این درگیری فیزیکی در صحیح بخاری گزارش شده است؛ حال من میخواهم از تورات تحریف شده یک درگیری را برای بینندگان روایت کنم که در این کتاب هم درگیری با خدا وجود دارد؛ یعنی هم در صحیح بخاری و هم در تورات این موضوع مطرح است: ۲۳ ایشان را برداشت و از آن نهر عبور داد، و تمام مایملک خود را نیز عبور داد. ۲۴ و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی میگرفت. ۲۵ و چون او دید که بر وی غلبه نمییابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. ۲۶ پس گفت: «مرا رها کن زیرا که فجر میشکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهی، تو را رها نکنم.» ۲۷ به وی گفت: «نام تو چیست؟» گفت: «یعقوب.» ۲۸ گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی.» کتاب مقدس سِفر پیدایش باب 32 آیهی 23-28 یعقوب با خدا کشتی میگیرد و پیروز میشود! بنده درگیری یعقوب با خدا در تورات تحریف شده و درگیری صله رحم با خدا در صحیح بخاری را نمایش دادم؛ قضاوت به عهده شما بینندگان؛ این کتابی که آقایان اسم آن را صحیح میگذارند، بینندگان عزیز ما از این شبکهها بپرسند که معنایش چیست؟ شبکههای وهابی جواب بدهند که چرا این کتاب اینقدر به کتاب تورات تحریف شده شبیه است؟ دلیلش چیست؟ منطق شیعه و مکتب اهل بیت علیهمالسلام در کتاب شریف کافی مشخص شد که فرمودند لا جسم و لا صوره، اما در منطق صحیح بخاری صله رحم با خدا درگیر میشود، و در منطق تورات تحریف شده نیز یعقوب با خدا درگیر میشود! و جالب اینجا است که هر دو هم بر خدا غالب هستند! در کتاب تورات میگوید که با خدا مجاهدت کردی و نصرت یافتی، و در صحیح بخاری هم صله رحم امتیاز خواهی میکند، و خدا هم به او میدهد! آنجا خدا اذیت میشود، اینجا هم اذیت میشود! اینجا صله رحم امتیاز میخواهد آنجا هم امتیاز خواهی است! و خلاصه هر دو طرف بر خدا غالب هستند! یعنی یک خدای ضعیف که دعوا هم میکند و در درگیری بین او و موجودات و مخلوقاتش، شکست میخورد! مجری:از شما تشکر میکنم و از این روایات به خدا پناه میبریم؛ نظر و دیدگاه ما و دیدگاه اهل بیت علیهمالسلام نسبت به این روایات کاملا واضح و روشن است؛ إنشاءالله که برنامهی امشب هم مورد توجه شما واقع شده باشد، شما را به خداوند منان میسپاریم و تا برنامههای بعد خدانگهدار.
پایان وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى حجت الاسلام و المسلمین روستایی |